۱۳۹۵ اسفند ۶, جمعه

انتقاد کارشناس رادیو از مسیحیت: در باورهای مسیحی در مورد بهشت از حورالعین خبری نیست!

حوریان بهشتی برای اسلامگرایان داعش سهمیه بندی می شوند!ابوبکر البغدادی به افراد مسلح این گروه که از خارج به عراق می آیند ، همنشینی با ۷۲ حوری بهشتی را وعده داده است رادیو “گفت‌و‎گو” ، بنگاه بی‌کیفیت جمهوری اسلامی بر ضدمسیحیت در ادامه پروژه‌ی مسیحیت‌ ستیزی سازمان صدا و سیما، در تازه‌ترین برنامه تولید شده در رادیو گفت‌وگو عنوان شده چرا مسیحیان فیلم‌های اعتقادی تولید می‌کنند و یا وارد مسائل اقتصادی می‌شوند. ادامه تولید برنامه‌های دینی با محتوای مسیحیت ستیزی در صدا و سیما در ادامه ساخت برنامه‌های ضد مسیحی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی کارشناس مذهبی برنامه طی اظهاراتی تازه تعالیم و الهیات مسیحی را در مورد عیسی مسیح از اساس باطل و اشتباه دانست.


یک کارشناس مذهبی در رادیوی جمهوری اسلامی با انتقاد از باورهای مسیحی در مورد بهشت و جهنم گفته بهشت مسیحیان حورالعین و لذت جنسی ندارد.

در ادامه ساخت و تولید برنامه‎ی ضد مسیحی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامه‎ی این هفته «شعبده شوم» با موضوع (فرجام شناسی مسیحیت) به بررسی شرایط آخرالزمان و بهشت و جهنم در دیدگاه مسیحیان و همینطور تاثیر آن در سینمای مسیحی اختصاص داشت.کارشناسان این برنامه محمدحسین فرج نژاد، پژوهشگر دین و رسانه و حجت‌الاسلام محمد کاشانی، رئیس گروه مسیحیت مرکز تخصصی کلام و ادیان بودند.

محمدحسین فرج‌نژاد با انتقاد از تعریف معاد در آثار سینمایی «صهیونیسم مسیحی» مدعی گردید: «در اساس سینما در یک بستر مادی شکل گرفته و در مسیحیت جنبه‌های مادی بشریت پررنگ‌تر می‎شود و صهیونیسم‌های مسیحی بیشترین تاثیر را از تفکرات یهودی در درون مسیحیت گرفته‌اند و افکارشان در سینما به فانتزی و تخیل نزدیک‌تر می‌شود و با اساطیر یونانی و مصری هم مخلوط می‌شود».

به گفته‎ی این پژوهشگر مذهبی، صهیونیسم‌های مسیحی در سینمای هالیوود هم تاثیر گذار بودند و در هالیوود اکثر عوامل یهودی هستند، اما مسیحیان صهیونیسم هم یک لابی بسیار قدرتمند درون هالیوود هستند که آنها هم می‌توانند از بعضی عوامل یهودی استفاده کنند.اما در حالی که این کارشناس معتقد بود مسیحیت دین مادی‌گرایی است، حجت‌الاسلام محمد کاشانی دیگر کارشناس این برنامه گاف بزرگی داد و در انتقاد از باور مسیحیان درباره بهشت و جهنم عوان کرد: «یکی از مهمترین تفاوت‌های ما [اسلام] با مسیحی‌ها بحث حورالعین در بهشت است، که در بهشت مسیحی هیچ لذت جنسی و هیچ بحثی از حورالعین نیست».

در قرآن بارها به وجود حوریان زیبا روی برای لذت جنسی مردان تاکید شده است. از جمله آیه «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ» (رحمن/۷۲) که تاکید دارد: «حوریانى که در خیمه‌هاى بهشتى مستورند» و یا «وَ حُورٌ عِینٌ کأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکنُونِ» (واقعه/ ۲۲-۲۳) «و همسرانى از حورالعین دارند (از شدت صفا) همچون مروارید در صدف پنهان هستند».

در کتاب تفسیر نمونه، جلد دو، صفحه‌ی ۴۶۱ تالیف ناصر مکارم شیرازی آمده، «…همسران آن جهان، بر خلاف بسیارى از زیبا رویان این جهان هیچ نقطه تاریک و منفى در جسم و جان آنها نیست و از هر عیب و نقصى پاک و پاکیزه‌اند»

بحث پیرامون سکس بهشتیان، از صدر اسلام تا کنون موضوع داغ و جذابی برای مسلمانان واقعی بوده است و بخصوص روحانیون شیعه همواره بر این پاداش اخروی تاکید داشته اند، به گونه ای که حجت‌الاسلام «محسن قرائتی»، خطیب معروف صدا و سیمای نظام گفته است:« پاداش مسلمین در بهشت دخترانی باکره و نوجوان است که سینه هایشان تازه بالا آمده و پسران نوجوان زیبارو!»

۱۳۹۵ بهمن ۱۸, دوشنبه

انقلاب اسلامی با ارامنه ایران چه کرد؟

سوء استفاده سیاسی جمهوری اسلامی از جامعه ارامنه ایران،ایران با برگزاری نشست‌ها و متینگ‌های مشترک تحت عنوان گفتگوهای اسلامی و مسیحی وانمود میکند که وضعیت مسیحیان در جمهوری اسلامی روبه‌راه است. با تصویب مجلس فعالیت مدارس اقلیت‌های دینی محدودتر شد،مجلس ایران در اصلاحیه‌های جدید برای قانون تأسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی محدودیت‌های تازه‌ای را برای اقلیت‌های دینی وضع کرده است.

انقلاب اسلامی در ایران بر حوزه‎های مخلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، اجتماعی سایه‎ افکند، که در این میان جامعه‏ ی مسیحیان نیز از گزند آسیب‎های آن در امان نماندند.

سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مقارن با نخستین روزهای ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا شد. فرامین ضدمهاجرتی ترامپ هرچند موقت در زندگی شهروندان ایران تاثیر منفی گذاشت که مسیحیان ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبودند.

این قوانین هم روند پناهجویی نوکیشان مسیحی ایرانی را از طریق کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان با مشکل روبه رو کرد و هم برنامه «لوتنبرگ» برای اقلیت‌های مذهبی ایرانی را متوقف نمود. طرحی که طبق آن اقلیت‎های بهایی، زرتشتی و مسیحی ار طریق کمک سازمان‌های مهاجرتی مثل «هایاس» با پرداخت سه‌هزاردلار به ازای هرنفر و یک‌سال انتظار از طریق اتریش به آمریکا مهاجرت می‌کردند.

ارامنه یکی از بزرگترین جوامع غیر مسلمان در ایران می باشند. از جمعیت ارامنه ایران آمار دقیقی در دست نیست، اما طبق سرشماری‌ در سال ١٣۴۵ جمعیت کل مسیحیان ایران ١۴٩هزارنفر بود، اما در سال ۱۳۸۵ (چهل سال بعد) با وجود افزایش بیش از دوبرابری جمعیت ایران تعداد مسیحیان به ١٠٩هزار نفر کاهش پیدا کرده بود.

طبق گفته ارامنه‎ی نزدیک به حکومت از جمله «کارن خانلری» نماینده ارامنه تهران و شمال در مجلس در حال حاضر تعداد جمعیت ارمنی‌های ایران روند نزولی به خود گرفته و در حال حاضر این جامعه حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر جمعیت دارند که اکثر آنها در تهران، اصفهان و تبریز و رشت ساکن هستند. حتی برخی منابع غیررسمی تخمین می‌زنند که این تعداد به کمتر از ۴۰ هزار نفر هم رسیده است.

از همان نخستین روزهای انقلاب مشخص بود که ایران پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی جای خوبی برای اقلیت‌های مذهبی نخواهد بود، نخستین آثار انقلاب اسلامی اجباری شدن حجاب بود که پیر و جوان و مسلمان و غیرمسلمان به اجبار مشمول آن شدند.

انقلاب اسلامی تر و خشک را با هم سوزاند و هست و نیست بسیاری را یکی کرد، سینماها و کاباره‎ها و میخانه‌ها و هتل‌هایی که تعطیل یا به آتش کشیده شدند تا اسلام تقویت شود تا به خیال انقلابیون، فساد رخت بربندد، ایران اسلامی شود و دیو چو بیرون رود… اما نتیجه آن همه اسلامگرایی افراطی چیزی جز فقر و فساد، اختلاس و طلاق، بیکاری و اعتیاد… نبود.

در این بین فشارهای زیادی نیز متوجه جامعه‎ی اقلیت‌های مذهبی ایران شد چون آنها را حتی در خلوت خودشان هم از آئین های پرستشی و رعایت آداب و رسوم شان محدود می‌کرد. ساخته نشدن حتی یک کلیسا در طول حیات جمهوری اسلامی خود دال بر وضعیت موجود است.

سرکوب‌ اعتقادات و استیلای نظام آموزشی

حکومت با آغاز قتل‌های زنجیری که روشنفکران، دگراندیشان و منتقدین سیاسی و عقیدتی را سرکوب و قتل‌عام می‌کرد مسیحیان و کشیشان را هم از دم تیغ گذراند. بسیاری از هنرمندان ارمنی که ستارگان موسیقی، فیلم و نوازندگی و خوانندگی بودند مشاغل و اصناف خود را در نتیجه فشارهای حکومت و تفتیش در زندگی شخصی‎شان از دست دادند.

جمهوری اسلامی حتی نظام آموزشی ارامنه و مسیحیان را هم در سیطره خود گرفت. کاهش تعداد دانش‌آموزان مدارس ارمنی از ١٠هزار نفر به سه‌هزار نفر و تعطیلی بعضی مدرسه‌ها و ادغام بعضی دیگر، خبر از میزان بالای مهاجرت‌ها می‌داد.

امروز جمهوری اسلامی حتی در انتخاب مدیران و معاونان مدارس ارمنی هم دخالت می‌کند و کتب آموزشی و تربیتی و تعلیمی آنها هم رصد می‌کند.

هزاران نفر از ارامنه‎ی ایران عطای زندگی در سرزمین‏شان را به لقایش بخشیدند و کوله بار سفر جمع کردند و راهی غربت شدند.

نابودی ورزش ارامنه

از آثار مخرب نظام اسلامی بر جامعه‎ی ارامنه گرفتن شور و نشاط از آنها بود. ممنوعیت زنان ایران در انجام بسیاری از ورزش‌ها فرصت رشد و شکوفایی را از زنان ارامنی ایران گرفت.

بسیاری از فعالیت‌های باشگاه بزرگ آرارات تهران که تیم فوتبال آن در دهه ۶۰ خورشیدی پس از پرسپولیس و استقلال سومین تیم پرطرفدار فوتبال پایتخت بود منحل شد. تیم‌های دیگر آرارات در بخش مردان و زنان از تنیس و ژیمناستیک و شنا و واترپلو که پیش از انقلاب فعال بود نابود شدند و به تدریج رشته‌هایی چون والیبال و بسکتبال و هندبال هم به فراموشی سپرده شدند. تا جایی که تیم آرارات سقوط کرد و تازه در یکی دو سال گذشته با همت چند بازیکن قدیمی فوتبال از جمله ادمونک بزیک، ادموند اختر و فردملکیان بار دیگر کم‎رمق کارش را آغاز کرده است.

از کارتون خوابی تا بیابان خوابی




بنابر اخبار منتشر شده بیش از ١٠ خانواده مهاجر بلوچ در تهران به دلیل نداشتن خانه و سرپناه مناسب برای ادامه زندگی و یافتن مکانی برای استراحت و ماندن، به دشت‌های اطراف تهران پناه بردەاند.
بنابر گزارش “کمپین فعالان بلوچ” این ١٠ خانواده بدون دسترسی به امکانات اولیەای همچون آب شرب، برق، امکانات بهداشتی و وسایل گرمایشی در بیابان‌های اطراف تهران به زندگی خود ادامه می‌دهند.
منبع مذکور می‌افزاید که خانوادەهای مذکور به دلیل بیکاری و نبود فرصت شغلی در سیستان وبلوچستان اجبارا به تهران مهاجرت کردەاند.
قابل ذکر است که ماه‌های گذشته نیز نیش از ١٠٠ خانواده در دشت‌های اطراف تهران بدون هیچگونه امکاناتی و در بدترین شرایط به زندگی خود ادامه می‌دادند که با برخود تند نیروهای دولتی ناچار به ترک مکان مذکور شدند.
این خانوادەها بیش از ٧ سال است که در بیابان‌های اطراف تهران زندگی می‌کنند و فرزندانشان به دلیل عدم دسترسی به مدرسه و فقر بیش از حد خانوادەهایشان از تحصیل محرم‌اند.
البته باید گفت که برخی از این افراد از داشتن شناسنامه نیز به‌بهرەاند.

۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

عقیم ‌سازی از منظر معیارهای بین‌المللی حقوق بشر





ماهنامه خط صلح – پس از انتشار تصاویر شهروندانی که به “گورخواب” موسوم شدند، بحث عقیم‌ سازی به عنوان راهکاری برای جلوگیری از ازدیاد افراد بی ‌خانمان یا “کارتن خواب” در فضای مجازی مطرح شد. پرداختن به مقوله‌ی عقیم‌ سازی از منظر حقوق بشری و بررسی رویکرد گفتمان حقوق بشر به این مسئله، می‌تواند زاویه‌ی جدیدی را برای علاقه‌مندان به این بحث بگشاید. این مقاله به بررسی اجمالی مبحث عقیم ‌سازی از دید معیارهای  بین‌المللی حقوق بشری می‌پردازد.

الف: عقیم سازی اجباری مغایر موازین بین‌المللی حقوق بشر است
ماده‌ی سوم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر می‌گوید: “هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد”. ماده‌ی پنجم این اعلامیه هم ‌چنین می‌گوید: “احدی را نمی‌توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد”. ماده‌ی هفت میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که به امضا و تصویب ایران نیز رسیده است، انجام مطالعات پزشکی بر روی افراد بدون اجازه‌ی آنان را صریحاً ممنوع می‌کند: “هیچ‌ کس‌ را نمی‌توان‌ مورد آزار و شکنجه‌ یا مجازات‌ها یا رفتارهای‌ ظالمانه‌ یا خلاف‌ انسانی‌ یا ترذیلی‌ قرار داد. مخصوصاً قرار دادن‌ یک‌ شخص‌ تحت‌ آزمایش‌های‌ پزشکی‌ یا علمی‌ بدون‌ رضایت‌ آزادانه‌ی‌ او ممنوع‌ است”.  بدیهی است هنگامی که انجام آزمایش‌های پزشکی بدون رضایت فرد ممنوع باشد، عقیم سازی اجباری نیز از منظر حقوق بین‌الملل ممنوع است.

گزارشگر ویژه‌ی شکنجه و دیگر مجازات‌ها و رفتارهای بی‌رحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز نیز عقیم ‌سازی اجباری زنانی را که دارای معلولیت بوده، مصداقی از شکنجه دانسته است. هم‌چنین، بر اساس گفته‌ی دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، سیاست‌ها یا قوانینی که سقط جنین یا عقیم ‌سازی اجباری را به عنوان نوعی از جریمه تجویز می‌کنند، دلیلی موجه برای تقاضای پناهندگی دانسته و فردی که قربانی چنین سیاستی شود، قربانی “نقض فاحش حقوق بشر” دانسته است.(۱) گزارشگر ویژه حتی از این فراتر رفته و گفته است حاملگی یا عقیم ‌سازی اجباری در صورتی که به صورت سیستماتیک علیه گروه خاصی از شهروندان به کار برود به عنوان جنایت علیه بشریت نیز می‌تواند محسوب شود.(۲)
ب: عقیم‌ سازیِ تحت فشار از دید نهادهای بین المللی حقوق بشری
عقیم ‌سازیِ تحت فشار نوع دیگری از عقیم‌ سازی است که نه با اجبار بلکه با مشوق‌های مالی یا غیرمالی، اطلاعات غلط یا تهدید فرد صورت می‌گیرد.(۳)  در این نوع عقیم ‌سازی رضایت فرد برای عقیم شدن تحت شرایطی کسب می‌شود که او در موقعیت اجتماعی-اقتصادی فرودستی قرار داشته و تصمیم او را نمی‌توان تصمیمی آزادانه دانست. بر اساس بیانیه‌ای مشترک که توسط سازمان بهداشت جهانی، یونیسف، دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر و چند نهاد دیگر مربوط به سازمان ملل تهیه شده است، هیچ کس نباید برای عقیم شدن مشوق دریافت کند، خواه از طرف همسر یا دیگر اعضای خانواده و خواه از طرف پرسنل پزشکی یا مامور حکومتی.(۴) پیشنهاد دریافت غذا، پول، زمین و مسکن از جمله مشوق‌هایی هستند که برای راضی نمودن افراد به عمل عقیم‌ سازی به کار  برده شده‌اند. سازمان بهداشت جهانی و چند نهاد دیگر سازمان ملل این نوع اقدام‌ها را مغایر موازین بین‌المللی حقوق بشر می‌دانند. (۵) یکی از توصیه‌های سازمان بهداشت جهانی ممنوعیت و لغو برنامه‌هایی است که به موجب آن بیماران برای عقیم‌ شدن مشوق دریافت می‌کنند.(۶) هم‌چنین، عقیم‌ شدن هیچ‌گاه نباید پیش شرطی برای دریافت خدمات درمانی و یا امتیازاتی اجتماعی نظیر برگه‌ی هویت، شغل، آزادی از زندان و دیگر خدمات اجتماعی قرار بگیرد.(۷)
پ: بحث عقیم ‌سازی در بستر نابرابری
در دو بخش فوق به ممنوعیت عقیم ‌سازی اجباری و عقیم‌ سازیِ تحت فشار از منظر حقوق بین‌الملل اشاره شد. اما بحث عقیم ‌سازی اجباری و یا  عقیم ‌سازیِ تحت فشار غالباً در بستری پدید می‌آید که نابرابری اجتماعی و اقتصادی از مولفه‌های اصلی آن است. به عبارت دیگر نمی‌توان در خلاء از عقیم ‌سازی اجباری صحبت کرد. در مورد بحث‌انگیز اخیر که باب کفتگو در مورد عقیم‌ سازی در فضای مجازی فارسی باز شد، وضعیت افرادی مطرح بود که از دو جانب به حاشیه رانده شده محسوب می‌شدند: افراد “گورخواب” هم به شدت فقیر هستند و هم به احتمال بسیار زیاد دچار آسیب‌هایی نظیر اعتیاد به مواد مخدر و یا دیگر بیماری‌های فیزیکی یا روانی شده‌اند. در جوامع دیگر نیز بحث عقیم ‌سازی در واقع به عنوان راهکاری برای حل مشکل “عناصر نامطلوب” مطرح می‌شود. کولی‌ها، تراجنسی‌ها و اقلیت‌های نژادی و قومی از جمله گروه‌هایی هستند که هدف چنین سیاست‌هایی قرار گرفته‌اند. در این شرایط عقیم ‌سازی از حالت یک مسئله‌ی مربوط به بهداشت عمومی خارج شده و تبدیل به یک وسیله برای مهار کردن افرادی می‌شود که از دید بخشبزرگی از جامعه  مضر و فاقد ارزش قلمداد می‌شوند. از این رو عقیم ‌سازی با برنامه‌های جامع کنترل جمعیت متفاوت است. برنامه‌های کنترل جمعیت معمولاً مبتنی بر روش‌های موقت پیشگیری از بارداری بوده و طیف خاصی از شهروندان را هدف قرار نمی‌دهد. اما طرح‌های عقیم ‌سازی اجباری و یا عقیم‌ سازیِ تحت فشار، گروهی خاص از شهروندان را که غالباً در زمره‌ی اقشار فرودست محسوب می‌شوند، هدف قرار داده و آنان را برای همیشه از فرزندآوری محروم می‌کنند. موافقان این برنامه‌ها این توجیه را ارائه می‌کنند که افرادی که مثلاً دچار اعتیاد بوده و کارتن خواب هستند، توانایی نگهداری از فرزند را ندارند و فرزندان آن‌ها نیز دچار آسیب‌های شدید اجتماعی خواهند شد. موافقان این برنامه‌ها هم‌چنین می‌گویند در صورت فرزندآوری آن‌ها دولت مجبور به گرفتن حق سرپرستی از والدین این کودکان خواهد شد. البته این‌که در بسیاری از موارد والدین ممکن است فاقد حداقل شرایط لازم برای نگهداری از فرزندان خود باشند، گزاره‌ی غلطی نیست. اما عدم صلاحیت برای نگهداری از فرزند فقط مخصوص اقشار خاص نیست، و مواردی نظیر خشونت خانگی و تعرض جنسی به کودکان در خانواده‌های متمول نیز رخ می‌دهد، ولی بحث عقیم ‌سازی کم‌تر در مورد افراد فرادست مطرح می‌شود. به علاوه، عقیم ‌سازی یک عمل برگشت ‌ناپذیر است، و وقتی چنین پیشنهادی مطرح می‌شود، فرض بر این است که فرد مورد نظر در آینده نمی‌تواند با توانبخشی به عضوی مفید برای جامعه تبدیل بشود. در واقع عقیم ‌سازی اجباری یا عقیم ‌سازیِ تحت فشار این پیام را به جامعه خواهد داد که بخشی از شهروندان هیچ‌گاه امکان بهبود یافتن ندارند. این رویکرد، علاوه بر محروم ساختن حق بخشی از شهروندان از حق فرزندآوری، پیامی بسیار منفی برای جامعه در بر خواهد داشت.

سرکوب وکلا در ایران شدت گرفته است .

 سرکوب وکلا در ایران شدت گرفته است سازمان دیدبان حقوق بشر روز پنجشنبه در بیانیه‌ای از “تشدید سرکوب وکلا” در ایران خبر داد. این ساز...