۱۳۹۶ آبان ۷, یکشنبه

نرخ بیکاری زنان ایرانی ٦٠ درصد

نرخ بیکاری زنان ایرانی ٦٠ درصد

انتخاب خبر: «حداکثر نرخ بیکاری در کشور ما باید ٥‌درصد باشد.» این موضوع را محمد عطاردیان مطرح می کند. رئیس کانونی که در دولت نهم و دهم منحل شد و حالا ٢١ تشکل کارفرمایی را اداره می‌کند. تنها تشکل کارفرمایی وقتِ کشور که به گفته عطاردیان هرگز زیر بار انحلال نرفته، با چنگ و دندان به کار خود ادامه داده و به اینجا رسیده است.
می‌گوید اگر در راه‌اندازی «سند ملی اشتغال» تعجیل نکنیم، شیرازه امور از هم می‌پاشد و نرخ بیکاری روزبه‌روز بیشتر می‌شود. او ریشه‌کن‌کردن فقر مطلق را در شرایط کنونی ممکن نمی‌داند و معتقد است اعدادی که توسط مبادی رسمی کشور برای بیان نرخ بیکاری استفاده می‌شود، صحت ندارند.

عطاردیان که سال‌هاست در حوزه کار و اشتغال فعال است، معتقد است آزادی نسبی که در دوره اصلاحات به تشکل‌های کارگری داده شد، علت کاهش نرخ بیکاری از ١٤,٣ به ١٠‌درصد در آن زمان بود.

عطاردیان دل پری از تصدی‌گری‌های دولتی و بسته‌بودن دست و پای بخش خصوصی در اقتصاد کشور دارد و می‌گوید مادامی که اقتصاد دولتی در کشور ما به سلطه‌گری ادامه دهد، نمی‌توان منتظر معجزه بود.

گفتنی است کانون عالی انجمن‌های صنفی کارفرمایی ایران یکی از اضلاع مهم حوزه اشتغال در کشور است. کانونی که در اجرای ماده ١٣١ قانون کار مصوب ‌سال ٦٩ به منظور ایجاد هماهنگی در فعالیت‌های انجمن‌های صنفی کارفرمايی سراسری و استانی و هدایت آنها در زمینه‌های مختلف ایجاد شد تا از حقوق کارفرمایان کشور دفاع کند.

دولت دوازدهم با شعارِ ریشه‌کن‌کردن فقر مطلق روی کار آمد. فکر می‌کنید چقدر به تحقق این وعده نزدیکیم؟
«ریشه‌کن‌کردن فقر مطلق» بند اول توسعه پایدار سازمان ملل متحدد است. اهداف توسعه پایدار در این سازمان جهانی ١٧ بند دارد. سازمان ملل متحد این بند را هم مانند سایر بند‌ها تصویب و دولت‌ها را ملزم به اجرای آن کرده است. البته توجه داشته باشید که مصوبات بین‌المللی قرار نیست مو به مو اجرا شود. بلکه کلیاتی در قالب یک مصوبه با هدف مشترک به کشورها ارایه می‌شود و هر کشوری فحوای آن را به شیوه خودش اجرا می‌کند.

اگر بخواهیم در ٤‌ سال آینده به این اهداف برسیم باید یک برنامه راهبردی کامل برای ایجاد اشتغال داشته باشیم که نداریم.

یکی از راه‌های ریشه‌کن‌کردن فقر مطلق ایجاد اشتغال و راه دیگر ایجاد رفاه اجتماعی است. آیا یک معلول به جرم کم‌توانی باید دچار فقر مطلق شود؟

در تعاریف جهانی کسی دچار فقر مطلق است که کمتر از ١,٩ دلار در روز آورده مالی داشته باشد. آیا در ایران هم فقر مطلق بر همین اساس تعریف می‌شود؟

بند دوم سند ٢٠٣٠ حذف گرسنگی است. فقر مطلق در ایران شامل حال کسی می‌شود که گرسنه محسوب می‌شود؛ یعنی کسی که دچار فقر مطلق نیست اما تغذیه کافی هم ندارد. بله می‌توان به نوعی گفت که کسی که در روز کمتر از ١,٩ دلار (حدود٧٥٠٠ تومان) آورده مالی دارد، در ایران هم فقیر (مطلق) محسوب می‌شود اما مهم این نیست؛ مهم این است که ما برای حل چنین معضلی سند ملی یا استراتژی اشتغال نداریم.

هر بار آمدیم و مشاغل زودبازده و مشاغل ضربتی تعریف کردیم. روی مشاغل خانگی مانور دادیم. اینها هیچ‌کدام استراتژی نیستند. طرح‌های موقتی‌اند که نتایج کوتاه‌مدت دارند و بودجه کشور را برای مدتی می‌بلعند.

آیا برنامه‌های وزارتخانه آقای ربیعی را در جهت تحقق ریشه‌کن‌کردن فقر می‌بینید؟
وزارتخانه علی ربیعی در جهت افزایش رفاه اجتماعی حرکت‌هایی می‌کند؛ اما رفاه اجتماعی فقر را از بین نمی‌برد. امروز اگر برنامه‌های کنونی وزارت راه قطع شود، فردا رفاه اجتماعی هم از بین می‌رود. برنامه‌های کنونی مانند یک مسکن است که درد را موقتا تسکین می‌دهد؛ استراتژی حل در برنامه‌های کنونی دیده نمی‌شود.

مهمترین مانع ریشه‌کن‌کردن فقر و به تبع آن اشتغالزایی را در کجا می‌بینید؟
با اقتصاد دولتی و تصدی‌گری‌های این‌چنینی فقر هرگز ریشه‌کن نمی‌شود. مگر شاهد مثال این ادعا را کم دیدیم؟ دولت شوروی ابرقدرت دولتی بود که از هم پاشید؛ یوگسلاوی هم همین‌طور.
تا وقتی سرمایه‌ای که در کشور مصرف می‌شود، مال آن مدیر نیست و دل مدیران ما برای سرمایه‌های دولتی نمی‌سوزد، در بر همین پاشنه می‌چرخد، راه رانت‌خواری باز می‌شود، افراد امتیازاتی می‌گیرند و از آن استفاده می‌کنند. بابک زنجانی حاصل اقتصاد دولتی بود.

یعنی مهمترین مشکل و مانع اشتغالزایی و فقرزدایی را صرفا دولتی‌بودن اقتصاد می‌دانید؟
نزدیک ٤٠ است که کشور ما با اقتصاد دولتی اداره می‌شود. تا حالا از خودمان پرسیدیم که چرا به نتیجه نمی‌رسد؟ وضع کشور ما روز به روز و ‌سال به‌سال بدتر می‌شود. بخش خصوصی واقعی باید با هدف توسعه بتواند با سرمایه خودش به تولید روی آورده و خدمات را ارایه کند.

منظورتان از بخش خصوصی واقعی چیست؟
یعنی اقتصاد کشور باید دست کسی باشد که دلش برای سرمایه‌اش بسوزد. مثال می‌زنم؛ درست است که خاتم‌الانبیا به‌ عنوان یک پیمانکار عظیم پروژه‌های بسیاری را پیش برده و به نتیجه رسانده، اما برای رفاه عمومی چقدر دل سوزانده است؟ تمام پروژه‌هایی که این بخش به اجرا رسانده چندین برابر حالت عادی هزینه برداشته است. حتی آقای زنگنه هم چندین‌بار راجع به این مسأله هشدار داده است. بارها گفته شد که شرکت‌های خارجی و داخلی دیگری با نصف این بودجه دوبرابر کار انجام می‌دهند.
اگر این وضع ادامه پیدا کند مملکت خود به خود نابود می‌شود. در زمان شاه هم همین روند طی شد؛ با پول نفت یک اقتصاد سراسر دولتی علم کردند و زمین خوردند.

راه چاره چیست؟
بر اساس قوانین سازمان بین‌المللی کار و تولید، قوانین و مقررات کار باید سه‌جانبه تدوین شود؛ دولت، بخش خصوصی و تشکل‌های کارگری باید در تدوین قوانین حضور داشته باشند. نباید برنامه ششم توسعه را پشت درهای بسته می‌نوشتیم. تشکل‌های کارگری باید برای دفاع از منافع کارگران و کارفرماها حضور داشته باشند. آیا برنامه ششم توسعه کشور با یک مشورت سه‌جانبه تعیین شده؟ به یقین خیر. دولت به تنهایی برنامه‌ریزی می‌کند. قانون می‌گذارند درنهایت به ما ابلاغ می‌کنند. بعد که ما می‌گوییم این قانون قابل اجرا نیست، می‌گویند چرا؟

مهمترین آسیبی که این شیوه تصمیم‌گیری به کشور می‌زند، چیست؟
بنگاه‌های اقتصادی بسیاری به خاطر این کم‌توجهی و سه جانبه‌گرایی‌نشدن از بین رفته و در پی آن مشاغل زیادی رو به زوال رفته است.

میلیون‌ها تومان از پول ملی خرج یک دانشجو می‌شود تا فارغ‌التحصیل شود. بعد برای این نیرو کار ایجاد نمی‌شود؛ همه این پول و وقت هدر می‌رود.

راننده‌های تاکسی و آژانس ما فوق‌لیسانس مکانیک و فیزیک دارند؛ آسیب اینجاست، درد اینجاست.
برخی کارشناسان می‌گویند نرخ بیکاری ١٢درصدی، یک نرخ اسمی است. آنها معتقدند که نرخ بیکاری واقعی در کشور ما از ٢٥‌درصد هم تجاوز می‌کند. شما نرخ واقعی بیکاری را به کدام عدد نزدیک‌تر می‌بینید؟
٢٥‌درصد که خوب است! ٢٥‌درصد هم اگر بیکار داشته باشیم، خوب است. نرخ واقعی بیکاری بالاتر از این حرف‌هاست. تنها در جامعه فارغ‌التحصیلان دانشگاهی کشور یک نرخ بیکاری ٤٥‌درصدی وجود دارد که این نرخ در خانم‌ها به ٦٠‌درصد هم می‌رسد.

آیا این نرخ به مردم اعلام شده است؟
اعداد مختلفی برای هزینه ایجاد شغل در جامعه بیان می‌شوند؛ اما به صورت عمومی، عدد ١٠٠‌میلیون تومان را برای ایجاد یک شغل پذیرفته و اعلام می‌کنیم. شما این عدد را بر پایه‌ یافته‌های علمی می‌دانید؟
با کارها و اعداد کلیشه‌ای نمی‌توان مملکت را گرداند. باید اطلاعات را به‌روز کرد؛ چه بسیار مشاغلی که با ١٠‌میلیون تومان هم ایجاد می‌شود اما از این طرف در برخی پروژه‌های چند‌میلیارد تومانی راهسازی می‌توان ٣٠٠ تا ٤٠٠ شغل به صورت مستقیم و بیش از‌ هزار شغل به صورت غیرمستقیم ایجاد کرد.

اشتغالزاترین حوزه را برای سرمایه‌گذاری کدام حوزه می‌دانید؟
یکی از اشتغالزاترین حوزه‌ها حوزه عمرانی است. اساسا پروژه‌های راهسازی پتانسیل ایجاد سریع شغل دارند. تا کلنگ یک پروژه عمرانی یا راهسازی به زمین بخورد، شغل ایجاد شده است. برای ریشه‌کن‌کردن بیکاری در کشور باید یک سرمایه‌گذاری عظیم برای راه‌اندازی پروژه‌های زیربنایی انجام شود. تصور کنید دولتی که ٧٠٠‌هزار‌میلیارد تومان بدهکار است، چگونه می‌تواند به ریشه‌کردن بیکاری و سرمایه‌گذاری فکر کند؟

اما یکی از انتقاداتی که به دولت نهم و دهم وارد شد، کلید‌زدن پروژه‌های متعدد عمرانی و بیش از حد نیاز کشور بود. پروژه‌هایی که گره‌ای هم از اشتغالزایی کشور باز نکرد.

آن پروژه‌ها اگر هدفمند آغاز شده یا حداقل نیمه‌کاره رها نمی‌شد، قطعا می‌توانست اشتغالزایی کند. اجرا نشدن این پروژه‌ها، باعث شد تنها نتیجه‌ا‌ی که کلیدزدن‌شان برای اقتصاد کشور داشته باشد، بدهکاری‌های سنگین باشد. پروژه‌هایی در این دولت آغاز به کار کردند که اولویت نداشتند و بعد از مدتی هم نیمه‌کاره رها شدند.

آینده اشتغال کشور را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟
داستان غم‌انگیزی است. اگر قرار باشد با همین فرمان ادامه دهیم، مملکت زمین می‌خورد. ما این هشدار را بارها و بارها به حکومتی‌ها داده‌ایم و از آنها درخواست کرده‌ایم كه با به کار گرفتن نهادهای مختلف کشور را نجات دهيم.

اما اگر اقتصاد دولتی و تک‌روی‌ها و سلطه‌گری‌ها در کشور کنار گذاشته شود، می‌توان امیدوار بود که بعد از مدتی، هر چند طولانی، به نرخ بیکاری ٥‌درصدی برسیم و دوران طلایی رشد اقتصادی کشور را تجربه کنیم.

گلرخ ایرایی و آتنا دائمی: انحلال بند ۳۵۰ اوین و طرح احتمالی برای بند زنان

گلرخ ایرایی و آتنا دائمی: انحلال بند ۳۵۰ اوین و طرح احتمالی برای بند زنان


در ماه گذشته مسئولین زندان اوین؛ پس از یورش و حمله به بند ۳۵۰ زندان اوین اقدام به انتقال زندانیان سیاسی این بند به گوهردشت و بندهای دیگر زندان اوین کردند.
به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان نه به اعدام؛ دو تن از زندانیان سیاسی بند زنان زندان اوین؛ خانمها گلرخ ایرایی و آتنا دائمی ضمن نامه ای به دلایل منحل کردن این بند پرداخته و بسته شدن این بند را حاصل مدتها برنامه ریزی دستگاه سازمان زندانها دانستند. آنها همچنین از نشانه هایی سخن گفتند که احتمال دارد همین اتفاق برای بند زنان زندان اوین نیز بزودی رخ دهد.

متن نامه گلرخ ایرایی و آتنا دائمی:

بند ۳۵۰ زندان اوین منحل شده است و یک زندانی سیاسی بدون آنکه در حکم ابلاغی به او اشاره ای به تبعید شده باشد روانه تحمل حبس در تبعید شد.
انحلال ۳۵۰ یعنی بزرگترین زندان ایران واقع در پایتخت دیگر بند مخصوص زندانیان سیاسی ندارد و این بدان معنا ست که این حجم سنگین بازداشتی های سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضاییه با احکام طویل المدت صادره قرار است پس از صدور قرار مجرمیت بدون رعایت اصل تفکیک جرایم منجر شود به اعزام افراد به بندهای عادی و یا زندان های شهرستان ها (تبعید جهت تحمل حبس).
انکار وجود زندانیان سیاسی که به طرق مختلف توسط مسولین اعلام شده بود، این بار با انحلال یک بند سیاسی شناخته شده خود را نشان می دهد. اقدام به انحلال ۳۵۰ پیش از این نیز انجام شده بود. در سال ۹۳ پس از حمله وحشیانه گارد حفاظت زندان اوین و وارد کردن صدمات بسیاری نهایتا با تبعید چند زندانی و پس از آن با اعدام زنده یاد غلامرضا خسروی عزیز قضیه خاتمه یافت و درگیری های لفظی در فضای مجازی به جای پرداختن به آنچه رخ داد حول مسایل حاشیه ای گشت و گشت و گشت تا اصل موضوع که هرگز به آن پرداخته نشده بود از یاد رفت.
حال نیز به جای پرداختن به چرایی این عمل که پیشتر حدود یک سال پیش در روزنامه حمایت (روزنامه سازمان زندان‌ها) به آن اشاره شده بود و تصمیم مقامات سازمان زندان‌ها را مبنی بر قصد انتقال زنان زندان قرچک به اوین و جای دادنشان در بندی در کنار بند نسوان که طبیعتا همان بند ۳۵۰ است، نشان می‌دهد، عده ای نوک پیکان را به سمت زندانیان سیاسی فعلی و سابق گرفته‌اند.
در پاسخ به دلیل تبعید غیرقانونی آرش و انتقال دیگر زندانیان به قرنطینه دادیار ناظر بر زندان (حاج مرادی) واضحا به انتشار چند عکس اشاره نمود تا هدف اصلی انحلال تنها بند سیاسی مردان اوین را در حاشیه قرار دهد و سبب گمراهی اذهان عمومی را فراهم آورد. در حالی که می‌دانیم از یک ماه پیش مقامات زندان اوین به قصد ایجاد تغییراتی در این بند و جابجایی آرام ساکنین آن بارها با آنان وارد مذاکره شده بودند و از آنجا که محبوسین مخالف این جابجایی بودند با ترفند های خاص خود به هدفشان رسیده اند.
در بند زنان نیز که از مدتها پیش زمزمه‌هایی بوده حالا اقدام به ایجاد تغییراتی گسترده در ظاهر بند نموده‌اند و بدون ارایه هیچ توضیحی قصد برهم زدن آرامش حداقلی زندانیان را دارند و این خود گواه بر تحولات بعدی خواهد بود. پنهان کردن قصد و غرض هایشان در پشت چند عکس که نهایتا خوراک باشگاه خبرنگاران جوان و خبرگزاری های بیست و سی طوری خواهد بود نشان ضعف سیستمی ست که توان ایستادن و بیان کردن دلیل انحلال تنها بند سیاسی مردان بزرگترین زندان ایران را ندارد.
حال آنچه که در این روزها مهم است محکوم کردن اعمال فشار مضاعف بر زندانیان سیاسی، محکوم کردن عدم تفکیک جرایم و تبعید غیرقانونی آنان، محکوم کردن شکنجه سپید علیه زندانیان سیاسی و البته دفاع از حریم امن آنان در حرکتی جمعی می‌باشد. نه آنکه اندر خم همان کوچه قدیمی به دام افتیم و به تلنگری در پیچ و خمش گرفتار شویم.

باید به افرادی بپردازیم که سال‌ها در متروکه ۳۵۰ که به قبرستان اوین معروف شده بود مورد شکنجه سپید قرار گرفته و در شرایطی غیر انسانی و ایزوله نگهداری می‌شدند. بندی که طی این سال‌ها به جز چندنفر انگشت شمار هیچ ورودی و خروجی نداشته و رسماً به سیاهچالی بدل شده بود و این در حالی‌ست که دیگر زندانیان سیاسی در زندان های گوهردشت و زندان‌های شهرستان ها و یا دیگر بندهای اوین در شرایط تبعید بدون داشتن حکم تبعید تحمل حبس می‌کنند.

آنچه مهم است سرنوشت آرش صادقی‌ست که بعد از قتل مادرش جهت هجوم وحشیانه لباس شخصی ها به منزلشان و اخراج از دانشگاه و محرومیت از تحصیل برای همیشه و محروم ماندن از کلیه حقوق شهروندی و محکومیت ناعادلانه در پی پرونده سازی های سپاه به ۱۹ سال حبس، حالا به تبعیدی فرستاده شد که در حکمش نبود.
 آنچه مهم است سرنوشت اسماعیل عبدی‌ست که به جرم معلم بودن و عضویت در کانون صنفی معلمان بهترین سال‌های عمرش را پشت میله های زندان سپری می‌کند و ته می‌تواند در کنار فرزندان خردسالش باشد و نه می‌تواند برای دانش‌آموزان چشم به راهش معلمی کند.
آنچه مهم است شرایط بحرانی سهیل عربی ست که در روزهای پایانی حبسش مجددا به اتهامی جدید روانه دادسرایش می‌کنند و در دم آزادی همسرش نسترن را بازداشت کرده و قصد نابودی زندگیشان را می‌کنند.
آنچه مهم است زندگی عبدالفتاح سلطانی ست که به جرم وکالت به بندش کشیده‌اند، همانطور که جمال‌الدین خانجانی را که دهمین سال حبس بدون مرخصی اش را به دلیل باورها و اعتقاداتی متفاوت از طبقه حاکم سپری می‌کند.
آنچه مهم است سرنوشت نامعلوم و دردناک محسن و احمد دانشپور است که هشتمین سال حبسشان را در حالی که زیر حکم اعدام هستند و بازیچه خودکامگی ها و گروکشی های وزارت اطلاعات شده‌اند، بی‌امید به فردا می‌گذرانند.
 آنچه مهم است سرنوشت علی زاهد و حسن سیسختی ست که به جرم نکرده به حبس ابد محکوم شده‌اند و نه نامی از آنها مطرح است و نه یادی ازشان می‌کنیم.

 از یاد نبریم که قله‌ها را شکسته‌اند و تعدادی دانشجوی محروم از تحصیل، نخبه، وکیل، فعال سیاسی و عقیدتی، فعال حقوق بشر، هنرمند و روزنامه نگار را در زندان‌های مختلف کشور از ادیان، مذاهب و قومیت های گوناگون به جرم آزادی‌خواهی به شرایطی ناعادلانه و غیر انسانی دچار کرده‌اند. باشد که شکستن فضای سرکوب و خفقان کنونی و آزادی زندانیان سیاسی و آزادی کشورمان از بند استبداد با درایت هرچه بیشتر و اتخاذ روشی درست در برابر توطئه های‌شان میسر شود.

۱۳۹۶ آبان ۴, پنجشنبه

اعتراض گزارشگر ویژه سازمان ملل به اعدام‌ها، بازداشت‌ها و نقض حقوق بشر در ایران

افزایش ۶۶ درصدی خودکشی در میان زنان ایرانی طی ۵ سال

افزایش ۶۶ درصدی خودکشی در میان زنان ایرانی طی ۵ سال

نگام، اجتماعی – پرونده‌های اقدام به خودکشی در حوزه‌های استحفاظی نیروی انتظامی طی ۵سال از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ افزایش ۶۶ درصدی در میان زنان و افزایش ۷۱ درصدی در میان مردان داشته است.
خودکشی در جامعه ایرانی به شکل عجیبی در حال افزایش است. آمارها در حوزه خودکشی سال‌هاست بدرستی در اختیار رسانه‌ها قرار نمی‌گیرد و نهاد‌های مسئول در این زمینه، عمدتا این آمارها را رسانه‌ای نمی‌کنند.
با این حال بررسی آمارهای مندرج در سالنامه آماری کشور در بخش امورقضایی و پرونده‌های حوزه‌استحفاظی نیروی انتظامی نشان می‌دهد از سال ۱۳۹۰ تا سال ۱۳۹۴ خودکشی در ایران افزایش قابل توجهی داشته است. علت مندرج نشدن آمار سال ۱۳۹۵ نیز مربوط به ساز و کار انتشار سالنامه‌آماری است که همیشه با یک سال تاخیر منتشر می‌شود.
براساس این آمار پرونده‌های اقدام به خودکشی در حوزه‌های استحفاظی نیروی انتظامی طی ۵سال از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ افزایش ۶۶ درصدی در میان زنان و افزایش ۷۱ درصدی در میان مردان داشته است.
به طوریکه تعداد پرونده‌های اقدام به خودکشی زنان در نیروی انتظامی در سال ۱۳۹۰، ۹۵۲ مورد بود که در سال ۱۳۹۴ به ۱۴۳۲ مورد رسیده است. 
همچنین تعداد پرونده‌های اقدام به خودکشی مردان در نیروی انتظامی در سال ۱۳۹۰، ۲۳۶۲ مورد بود که در سال ۱۳۹۴ به ۳۲۸۸ مورد رسیده است.
این آمار مربوط به پرونده‌های اقدام به خودکشی بود. در پرونده‌های مربوط به فوت‌شدگان خودکشی که در نیروی انتظامی تشکیل شده است، در سال ۱۳۹۰ در مجموع مردان و زنان ۲۴۶۲ مورد فوت ثبت شده است که این آمار در سال ۱۳۹۴ به ۳۲۳۴ رسیده است.
در جدول زیر جزییات کامل آمار اقدام به خودکشی و فوت‌شدگان ناشی از خودکشی براساس پرونده‌های نیروی انتظامی طی سال های اخیر را مشاهده کنید؛
اقدام به خودکشی
فوت‌شدگان
سال
مرد و زن
مرد
زن
مرد و زن
مرد
زن
۱۳۹۰
۳۳۱۵
۲۳۶۳
۹۵۲
۲۴۶۲
۱۸۷۷
۸۵۸
۱۳۹۱
۳۴۵۸
۲۴۶۵
۹۹۳
۲۴۸۷
۱۹۳۰
۵۵۷
۱۳۹۲
۳۶۷۷
۲۶۰۱
۱۰۷۶
۲۴۵۳
۱۸۷۸
۵۷۵
۱۳۹۳
۴۰۹۰
۲۹۱۴
۱۱۷۶
۲۴۴۵
۱۸۸۳
۵۶۲
۱۳۹۴
۴۷۲۰
۳۲۸۸
۱۴۳۲
۳۲۳۴
۲۴۶۶
۷۶۸

اعتراض گزارشگر ویژه سازمان ملل به اعدام‌ها، بازداشت‌ها و نقض حقوق بشر در ایران

اعتراض گزارشگر ویژه سازمان ملل به اعدام‌ها، بازداشت‌ها و نقض حقوق بشر در ایران

به گزارش سایت حقوق بشر ایران به نقل از بی بی سی، خانم جهانگیر در گزارش خود نسبت به افزایش فشار بر مدافعان حقوق بشر در ایران هم ابراز نگرانی کرد.
او درباره برخورد دولت ایران با کارمندان بی‌بی‌سی فارسی هم سخن گفت. خانم جهانگیر گفت برخی از روزنامه نگارانی که با او صحبت کرده اند، ابراز نگرانی کرده اند که صحبت با خانم جهانگیر ممکن است برای آنها عواقبی به بار داشته باشد. او از مسدود شدن اموال کارکنان ایرانی بخش فارسی بی‌بی‌سی سخن گفت و از اینکه چطور خانواده ها زیر فشار قرار گرفته اند تا جلوی همکاری فرزندانشان با بی‌بی‌سی را بگیرند.
در ایران هم، خانم جهانگیر گزارش کرد که از ماه ژوئن به این سو دوازده روزنامه نگار و ۱۴ نفر فعال شبکه های اجتماعی بازداشت شده اند یا در برایشان حکم صادر شده است.
خانم جهانگیر در گزارش خود نوشته که به کار بردن “شکنجه روحی و جسمی” همچنان در ایران ادامه دارد. او گفته که ایران همچنان قصاص را برای “نابینا کردن” و “قطع عضو” به کار می برد.
او از نرسیدن کمک های پزشکی لازم به زندانیان ابراز نگرانی کرد.
دو ملیتی ها و بازداشت شدنشان در ایران یکی دیگر از مواردی بود که در گزارش خانم جهانگیر به آن اشاره شده بود. در گزارش خانم جهانگیر به خصوص از نازنین زاغری- راتکلیف نام برده شده که حکومت ایران او را به اتهام عضویت در سازمان‌هایی است که “برای براندازی نظام” تلاش می‌کنند، دوباره محاکمه خواهد کرد.
خانم جهانگیر همچنین از دکتر احمدرضا جلالی نام برد که به اتهام “محاربه” حالا در ایران با حکم اعدام روبه رو شده است.
درباره وضعیت بهایی‌ها در ایران بیشتر از بقیه اقلیت های دینی در این جلسه صحبت شد. گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، از وضعیت این گروه از ایرانیان در کشور خودشان ابراز نگرانی کرد و در گزارشش آورده که حق زندگی‌اشان پایمال می شود. او گفت گزارش های مربوط به بازداشت، شکنجه و محاکمه اقلیت های دینی او را نگران می کند. او از ایران خواست تا حقوق این افراد را محفوظ نگه دارد.
درباره وضعیت زنان در ایران، خانم جهانگیر از وعده های حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران در دوره انتخابات تقدیر کرده است اما در عین حال گفته که هنوز در بسیاری موارد حقوق بشر زنان ایرانی رعایت نمی شود. او از جمله به حجاب اجباری اشاره کرده و جلوگیری از حضور زنان در برخی از مشاغل.
خانم جهانگیر در گزارشش توصیه هایی هم برای حکومت ایران داشت. از جمله اینکه برای استقلال دستگاه قضایی بهتر است که قاضی ها، دادستان ها و وکلای مدافع به طور مستقل به چنین مدارجی برسند. و بهتر است که امنیت این افراد و خانواده هایشان تامین شود.
خانم جهانگیر گزارشش را با تشکر از کسانی به پایان برد که “علی رغم فشارها به خود و خانواده هایشان” با او درباره وضعیت حقوق بشر در ایران صحبت کرده اند.
محمد حسنی‌نژاد پیرکوهی، نماینده ایران در این جلسه، در صحبت هایی این گزارش را سیاسی خواند و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراها در ایران را نشانه ای از خوب بودن وضع حقوق بشر عنوان کرد. مخصوصا که به گفته او پیروز انتخابات با وعده های حقوق بشری رای گرفته است.
آقای حسنی نژاد گفت در ایران همه ادیان در ایران آزاد هستند مگر آنها که از مرکزی خارج از کشور فرمان می گیرند. مخصوصا آنها که در “سرزمین های اشغالی” هستند. اشاره ای به اسرائیل.
به گفته او ایرانی های زیادی با ملیت دوم به ایران می روند و صرفا کسانی بازداشت شده اند که برای کشور دیگری اطلاعات جمع می کردند.
نماینده ایران همچنین گفت برخی از کشورهایی که درباره ایران صحبت کرده اند خودشان سابقه ای طولانی در نقض حقوق بشر دارند. او از جمله به آمریکا اشاره کرد و آنچه در زندان های آمریکا در عراق می گذرد. آقای حسنی‌نژاد، به حمایت آمریکا از اسرائیل هم اشاره کرد که به گفته او آخرین کشوری است که در آن آپارتاید جریان دارد.
درباره عربستان سعودی، نماینده ایران گفت که تعداد بچه هایی که عربستان در یمن کشته از تعداد بچه هایی که القاعده و داعش و جبهه نصرت کشته اند بیشتر است. او عربستان را متهم کرد که پشت نام ایران پنهان شده تا نقض حقوق بشر در کشورش را پوشیده نگه دارد.
او گفت ایران زمانی ورود گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران را می پذیرد که ۱۹۲ کشور دیگر گزارشگر ویژه برود.

جنجال در جلسه

به جز نماینده ایران، نمایندگان کشورهای حامی ایران هم سعی کردند تا با صحبت درباره کشورهای دیگر و وضعیت حقوق بشر در آن کشورها، ارائه چنین گزارش هایی را سیاسی جلوه دهند.
از جمله نماینده کشور سوریه که سخنرانی اش با جنجال به پایان رسید.
او که صحبتش با اجازه وقت ِ نماینده عربستان سعودی با وقفه روبه رو شد، به رئیس جلسه اعتراض کرد که نباید به نماینده عربستان فرصت حرف زدن می داده است.
این خواسته را رئیس جلسه نپذیرفت و نماینده سوریه آنقدر فریاد زد که رئیس جلسه تصمیم به قطع موقت جلسه گرفت.
دیگر کشورهایی که به حمایت از ایران پرداختند و حتی خود نماینده ایران با آرامش صحبت هایشان را ادامه دادند.

تشکرهای متقابل

بعد از آخرین صحبت های عاصمه جهانگیر و محمد حسنی نژاد، رئیس جلسه، بار دیگر اجازه سخن گفتن را به خانم جهانگیر داد.
خانم جهانگیر هنوز شروع به صحبت نکرده، نماینده ایران وقت خواست تا وسط صحبت های او چیزی بگوید. آقای حسنی نژاد در وقتی که گرفته بود، از رئیس جلسه خواست تا در صورتی که به خانم جهانگیر وقت اضافه می دهد، ایران هم باید برای پاسخگویی وقت اضافه داشته باشد.
رئیس جلسه در فکر این بود که چنین اجازه ای بدهد یا نه، خانم جهانگیر گفت که صرفا می خواسته تشکر کند.
رئیس جلسه به خانم جهانگیر فرصت حرف زدن داد. خانم جهانگیر از نماینده ایران تشکر کرد. و به نماینده ایران گفت: شاید بد نباشد که شما هم از من تشکر کنید.
بعد از داد و قالی که نماینده سوریه به راه انداخته بود و بحث هایی که در آن صحبت های زیادی درباره شرایط بد انسانی بود، حاضران در جلسه خندیدند. نماینده ایران هم متقابلا تشکر کرد.
جلسه که به پایان رسید میکروفن ها کار نمی کردند اما می شد خانم جهانگیر را دید که از پشت میزش در جلوی صحن پایین آمد و برای صحبت با آقای حسنی‌نژاد به سمت او رفت.
خانم جهانگیر در گزارش خود نوشته بود که هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد با او همکاری می کند. از جمله اینکه به ۲۰ مورد از ۲۸ سوالی که او برایشان فرستاده بود، پاسخ داده اند.

۱۳۹۶ مهر ۲۲, شنبه

قتل همسر بخاطر درخواست طلاق

قتل همسر بخاطر درخواست طلاق 


مردی که به‌خاطر اختلاف با همسر و مادرزنش اقدام به قتل آنها کرده ‌است، پس از مرگ همسرش مدعی شد دخالت‌های مکرر مادرزنش علت این درگیری بوده ‌است.

به گزارش شرق، ٩ مردادماه سال جاری به مأموران پلیس خبر رسید درگیری خانوادگی منجر به قتل در یکی از محله‌های تهران اتفاق افتاده‌ است. بلافاصله مأموران به محل رفته و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها متوجه شدند این درگیری میان داماد خانواده با همسر و مادرزنش بوده و باوجود اینکه هردو آنها را کاردآجین کرده ‌است، اما مادرزنش زنده مانده و همسرش جانش را از دست داده ‌است.

مأموران پلیس جسد زن ٢٧ ساله را به پزشکی‌قانونی انتقال دادند و زن میان‌سال که زخمی شده ‌بود نیز به بیمارستان انتقال یافت. ساعاتی بعد از این حادثه، متهم به قتل از سوی مأموران بازداشت شد. او گفت: اتهام قتل را قبول دارم، اما واقعا قصدی برای کشتن همسرم نداشتم.

متهم گفت: من و همسرم در افغانستان با هم آشنا شده و ازدواج کردیم، اما از وقتی پدر و مادر او به ایران آمدند، زندگی ما دگرگون شد. ما وضع مالی خوبی نداشتیم و پدر و مادر همسرم مرتب از ما می‌خواستند به ایران بیاییم و می‌گفتند اگر این کار را بکنید حتما زندگی بهتری خواهید داشت.

در این مدت همسرم هم خیلی اصرار می‌کرد که به ایران بیاییم و به من گفت اگر ما به ایران برویم حتما پدر و مادرم هم به ما کمک می‌کنند و وضعیت زندگی ما خیلی بهتر می‌شود، این‌طوری بود که من هم قبول کردم. اما از وقتی به کشور ایران آمدیم زندگی برای من سیاه شد.

خانواده همسرم مدام در زندگی ما دخالت می‌کردند و به من می‌گفتند نباید کارهایی را که ما دوست نداریم انجام بدهی. دخالت آنها در زندگی من خیلی زیاد بود و حتی می‌خواستند همسرم را وادار کنند که من از آنها جدا شوم، به‌همین‌خاطر هم تصمیم گرفتم دوباره به افغانستان برگردم و گفتم دیگر در ایران نمی‌مانم.

روز حادثه به سفارت افغانستان در ایران رفتم و درخواست کمک کردم. به آنها گفتم باید هرطوری شده به کشورم برگردم و با همسرم می‌خواهم از ایران خارج شوم. البته من به‌جز درخواست کمک از سفارت افغانستان از جاهای دیگر نیز درخواست کمک کرده ‌بودم، اما کسی به من توجهی نمی‌کرد تا اینکه روز حادثه بعد از اینکه از سفارت افغانستان به خانه برگشتم، مادرزنم به من پرخاشگری کرد و گفت اگر می‌خواهی به افغانستان برگردی خودت می‌توانی بروی، اما اجازه نمی‌دهم دخترم را ببری. سر این موضوع با هم درگیر شدیم و من که خیلی عصبانی بودم و نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، به سمت همسرم و مادرش حمله کردم و با چاقو آنها را زدم که همسرم جانش را از دست داد. روز گذشته مادرزن متهم که ماه‌ها در بیمارستان بستری بود، بالاخره بهبود پیدا کرد و برای بازجویی به دادسرای جنایی تهران آمد.

او درباره روز ماجرا گفت: دخترم می‌خواست در ایران بماند و از شوهرش که مردی بی‌مسئولیت بود جدا شود. او درخواست طلاق هم کرده‌ و بارها دراین‌باره با همسرش صحبت کرده ‌بود، اما دامادم قبول نمی‌کرد و می‌گفت باید به افغانستان برگردیم. او سر کار نمی‌رفت و می‌خواست که ما خرجی‌اش را بدهیم. مدام هم با ما جروبحث می‌کرد و می‌گفت در افغانستان راحت‌تر زندگی می‌کرده ‌است و زندگی در ایران تجملات دارد و نمی‌تواند مثل افغانستان راحت زندگی کند. چندباری شوهرم برایش کار پیدا کرد، اما باز هم سر کار نرفت. او نمی‌خواست هیچ سختی‌ای را تحمل کند. روز حادثه هم وقتی به خانه آمد و متوجه شد دخترم درخواست طلاق کرده، عصبانی شد. او من را مقصر می‌دانست، به همین خاطر هم به من حمله کرد.

این زن گفت: دخترم خواست جلوی ضربات او را بگیرد و خودش را سپر من کرد و وقتی دامادم به من حمله کرد، جلوی او ایستاد که ضرباتی را به کمر دخترم زد و منجر به مرگ او شد، بعد هم ضرباتی را به من زد. حالا هم من و همسرم از او شکایت داریم و خواستار قصاص او هستیم. البته من در مورد خودم هم شکایت دارم و درخواست مجازات دامادم را دارم.

بعد از پایان گفته‌های این زن در شعبه ٨ بازپرسی دادسرای جنایی تهران، بازپرس برای تکمیل تحقیقات دستورات لازم را صادر کرد.

روایتی تلخ از درد زنان سرپرست خانوار

روایتی تلخ از درد زنان سرپرست خانوار

خبرگزاری هرانا – «یک عکاس می‌گوید تعداد زیادی از دختران در روستاهای کهکیلویه‌وبویراحمد به دلیل فقر، مسائل فرهنگی و نداشتن تحصیلات در سنین پایین ازدواج می‌کنند. او جدای از روایت زندگی «زیادی پورامیر» که در ۴۵‌سالگی بیوه شوهر ٨۵‌ساله خود است، از زندگی دختر دیگری یاد می‌کند که متولد ١٣٧٢ است اما همسر پنجم مردی ٨۵‌ساله است!»

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از شرق، «زیادی پورامیر، ۴۵‌ساله، به همراه دو فرزند پسرش زندگی می‌کند و از توان مالی ضعیفی برخوردار است. همسرش چهار سال قبل در ٨۵‌سالگی بر اثر سکته قلبی فوت کرده است.

گلشن زمان، ۴٠‌ساله، هفت فرزند دارد و همسرش مشکل بینایی دارد و توانایی کار کردن ندارد و مسئولیت فرزندان بر عهده اوست.

کبری بیدارخو، ٢٩‌ساله، همسرش سه سال قبل به علت مشکلات عصبی ناشی از فقر خودکشی کرده و کبری با سه فرزندش زندگی می‌کند و تنها درآمد آنها از طریق کمیته امداد و یارانه است.

افسانه قبادیان، ٢٨‌ساله، همسرش چهار سال قبل در درگیری‌های قومی به قتل رسیده. او به همراه دو فرزند دخترش در کنار پدر و مادر همسرش زندگی می‌کند.

زینب دوره، ٢٨‌ساله، چهار سال قبل همسرش را در یک تصادف از دست داد. زینب به همراه دخترش شهلا در کنار خانواده همسرش زندگی می‌کند.

اینها بخشی از روایت‌های کوتاهی است که در یک گزارش تصویری به اشتراک گذاشته شده اما می‌توان با آن داستان‌ها نوشت و تحلیل‌ها داشت. روایت زندگی زنان سرپرست خانواری که خیلی قبل از بی‌سرپرست‌شدن زندگی روی از آنها برگردانده و گرفتار عرف و محدودیت و فقر شده‌اند؛ دخترانی که در کودکی ازدواج زودهنگام دارند و در موارد زیادی همسر چندم مردانی چند ده‌سال بزرگ‌تر از خود می‌شوند.

فاطمه عابدی، عکاسی که در روستاهای کهگیلویه‌وبویراحمد برای گزارش زنان و اقتصاد مقاومتی رفته بود، در میان روستاهای این منطقه با تعداد زیادی از زنان سرپرست خانوار مواجه می‌شود و در ارتباطی نزدیک و زندگی چندروزه با آنها گوشه‌ای از زندگی تلخ‌شان را به تصویر می‌کشد. این عکاس می‌گوید تعداد زیادی از دختران در این روستاها به دلیل فقر، مسائل فرهنگی و نداشتن تحصیلات در سنین پایین ازدواج می‌کنند. او جدای از روایت زندگی «زیادی پورامیر» که در ۴۵‌سالگی بیوه شوهر ٨۵‌ساله خود است، از زندگی دختر دیگری یاد می‌کند که متولد ١٣٧٢ است اما همسر پنجم مردی ٨۵‌ساله است. عابدی می‌گوید تعداد زیادی از همسران زنان در روستاهای منطقه کهگیلویه‌وبویراحمد که او چند هفته در آن بوده، مستقیم و غیر مستقیم به دلیل فقر از دست رفته‌اند. حالا یا در رفت‌وآمد جاده‌های صعب‌العبور و تصادف جاده‌ای فوت شده‌اند، یا حتی خودکشی کرده‌اند. او روایتی از زندگی «کبری بیدارخو» دارد که همسرش خودکشی می‌کند و می‌گوید مردان زیادی در این روستاها در اثر فشارهای اقتصادی و فقر خودشان را خلاص کرده‌ و همسران و فرزندان‌شان بدون حامی مانده‌اند.

به روایت این عکاس روستاهایی که زندگی این زنان گوشه‌ای از آن است، روستاهایی با حداقل ١٠ خانوار هستند اما حداقل سه یا چهار خانوار این روستاها را همین زنان سرپرست خانوار تشکیل می‌دهند و این آمار نگران‌کننده از زنان تنها در زندگی جدای از دردی که به جان می‌اندازد، باید برای تصمیم‌گیران این کشور نگران‌کننده باشد و باید امیدوار باشیم که به‌ جز کمک‌های محدودی که کمیته امداد و یارانه برای این زنان دارند، مسئولان دیگری هم این آمار و این زندگی‌ها را در واقعیت دیده باشند.

در آمار سرشماری مرکز آمار ایران تعداد زنان سرپرست خانوار در دهه‌های گذشته رو به رشد بوده است و باید گفت برنامه‌های توسعه و اقتصادی در زندگی این زنان تغییری ایجاد نکرده و تعداد آنها بدون نوسان امیدوارکننده زیاد شده است.

بر اساس‌ این آمار در سال ١٣٣۵ تعداد زنان سرپرست خانوار در کل کشور اندکی بیش از ٣١٢‌ هزار نفر بود. این آمار در سال ١٣۴۵ به مرز ٣٣٠‌ هزار نفر و در سال ١٣۵۵ به مرز ۵٠٠‌ هزار نفر می‌رسد اما از ١٣۶۵ به بعد در سال‌های ١٣٧۵، ١٣٨۵ و ١٣٩۵ با رشدی چندبرابری به‌ ترتیب به ۶٨۵‌ هزار، یک‌میلیون و ٣٧‌ هزار، یک‌میلیون‌و ۶٠٠‌ هزار، دومیلیون‌و ۵۴٠‌ هزار و سه‌میلیون‌و ۶١‌ هزار نفر می‌رسد. به عبارتی در فاصله شش دهه تعداد زنان سرپرست خانوار از ٣٠٠‌ هزار نفر به سه میلیون نفر رسیده است. عمده افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار مربوط به ١٣۶۵ و دوران پس از جنگ و شروع دوران جدید سازندگی در ایران است. دورانی که روستاها با پدیده‌هایی مانند خشکسالی، بیکاری و مهاجرت به پایان خود نزدیک و نزدیک‌تر شدند و مردان روستا کمتر و کمتر شدند. آن چه در این سال‌ها به‌ عنوان زنان سرپرست خانوار تعریف شده، بارها تغییر کرده. باید دید این آمار شامل چه مواردی می‌شوند و امروز چه مواردی به این تعریف اضافه شده‌اند. تعریف زنان سرپرست خانـوار شامل زنان بیوه، زنان مطلقـه (اعم از زنـانی که پس از طلاق به‌ تنهایی زندگی می‌کنند یا به خانه پدری بازگشته ولی خود امرار معاش می‌کنند، همسران مردان معتاد، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار، همسران مردان مهاجر، همسران مردانی که در نظام وظیفه مشغول خدمت هستند، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، دختران خودسرپرست (دختران بی‌سرپرستی که هرگز ازدواج نکرده‌اند)، همسران مردان از کار افتاده و سالمند و البته موارد دیگری می‌شود اما آیا در سرشماری‌ها این موارد تفکیک شده‌اند تا بتوان به آمار ارائه‌ شده اعتماد کرد؟

زنان سرپرست خانوار به‌ ویژه در روستاها به دلیل مواجهه مستقیم با کار روزانه سخت که لاجرم مجبور به انجام آن هستند، بسیاری از ظرافت‌های زنانه و دلخوشی‌های روزانه خود را رها می‌کنند. انواع کارهای داخل خانه و نگهداری دام یا کشاورزی محدودی که دارند، جزئی از زندگی زنان روستایی است که در کنار کار درآمدزای احتمالی زن سرپرست خانوار قرار می‌گیرد. تعداد زیادی از زنان سرپرست خانوار به‌ ویژه آنهایی که تحت پوشش کمیته امداد هستند، با وام‌هایی محدود توانسته‌اند درآمدی محدود را برای گذران زندگی خود و کودکان خود داشته باشند.

کمیته امداد به‌ عنوان یکی از متولیانی که تا حدی حواسش به زنان سرپرست خانوار است، توانسته جامعه‌ای حدود یک‌میلیونی از این زنان را پوشش دهد. به اذعان رئیس کمیته امداد، زنان سرپرست خانوار جمعیت اصلی مددجویان این مجموعه هستند که امداد برنامه‌هایی حمایتی برای زندگی، کار و مسائل دیگر آنها دارد اما این کمک‌ها آن‌قدر نیستند که در ظاهر و باطن زندگی این زنان تأثیر چندانی بگذارند و به عبارتی وضعیتی «بخور و نمیر» بر روزمره آنها حاکم است. بسیاری از این زنان به دلیل عرف اجتماعی سنگینی که شکستن آن تابو بالایی دارد، حتی اگر در سنین پایین مطلقه، بیوه یا به هر عنوان دیگری بی‌سرپرست شوند، دیگر ازدواج نمی‌کنند و به تنهایی یا با خانواده همسر به زندگی ادامه می‌دهند. بسیاری از این زنان از سنین میانی به بعد با انواع بیماری‌ها روبه‌رو هستند اما به دلیل نبود حمایت اجتماعی و درمانی، توان درمان خود را ندارند. از سوی دیگر مسئله افسردگی در ظاهر و رفتار آنان موج می‌زند و علاوه بر خود، به فرزندان دختر و پسر نیز منتقل می‌شود و این‌ گونه می‌توان گفت که فقر زایشی تلخ دارد.

در سال‌های گذشته بارها مسئولان اجرایی در کشور قوانینی را برای کاهش سختی زندگی زنان سرپرست خانوار و حمایت از این قشر میلیونی رو به افزایش داشته‌اند اما مقاومت‌های اجتماعی و اجرائی در برابر این موضوعات کم نیست. به‌ عنوان نمونه در ماده ۲۷ قانون برنامه پنجم توسعه که آیین‌نامه اجرائی آن در کمیسیون اجتماعی دولت تحت بررسی است، بیمه‌های چندلایه و فراگیر اجتماعی مطرح است که در بخشی از آن، موضوع بیمه زنان خانه‌دار، زنان سالخوره، بیوه و خودسرپرست مطرح شده است اما این موضوعات تا اجرائی‌شدن راه درازی دارند و حتما روی زخم‌های زندگی زنان سرپرست خانواری که امروز با مشکلاتی جان‌سوز دست‌وپنجه نرم می‌کنند، مرهمی نمی‌گذارد. تعداد زیادی از زنان سرپرست خانوار دارای فرزند یا همراهی در زندگی نیستند و به تنهایی زندگی می‌کنند. بر اساس آمار سرشماری ٩۵، زنان سرپرست خانواری که به «تنهایی» زندگی می‌کنند، یک‌میلیون‌و ۳۶۰‌ هزار نفر از سه میلیون نفر ذکر شده است و می‌توان گفت نیمی از این زنان در زندگی تنهای تنها هستند.

اگر آمار حدود یک میلیونی زنان سرپرست خانوار مددجوی کمیته امداد را معیاری بر کل این جمعیت بگذاریم می‌توان نتیجه‌گیری نگران‌کننده‌ای داشت. بر اساس آمار اختصاصی شرق از افراد کمیته  ۴٠ درصد کل جامعه آماری کمیته امداد زنان سرپرست خانوار هستنند و از این میان حدود ٨٠ درصد این خانوارها با زن سرپرست خانوار تک نفره یا دو نفره هستند. (۵٨,٨ درصد یک نفره و ٢١.٨ درصد دو نفره) از این میان ۴٨ درصد کاملا بی‌سواد ، ۵٠ درصد زیر دیپلم و دیپلم و حدود ١.٢ درصد تحصیلات دانشگاهی دارند. در بررسی این آمار مشخص می‌شود که ۴٨ درصد جامعه این زنان بالای ۶٠ سال‌، ٢۵ درصد ۴١ تا ۶٠ سال، بیش از ١۶ درصد ٢۵ تا ۴٠ سال و حدود ١٠ درصد زیر ٢۵ سال هستند.  اگر چه سهم طلاق در دلایل تنهایی زنان در سال‌های اخیر بیشتر شده است اما این رقم در مقابل دلیل فوت همسر هنوز کمتر است و در نسبت ١۴.٩ به ٧٨ درصد قرار دارد.»

هیچ حمایت درمانی از کودکان کار نمی‌شود/

هیچ حمایت درمانی از کودکان کار نمی‌شود/وزارت بهداشت پای میز مذاکره نیامد

مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: کودکان کار بر اساس "آیین‌نامه ساماندهی کودکان کار و خیابان" باید مورد درمان و در چرخه حمایتی قرار گیرند، اما متاسفانه هیچ حمایتی از این کودکان صورت نگرفته و وزارت بهداشت هنوز هم پای میز مذاکره نیامده است.
آرمان- به گزارش آرمان به نقل از ایلنا، فریبا درخشان‌نیا (مدیرکل دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور)‌  در رابطه با وضعیت سلامت کودکان کار و خیابان و مشکلاتی که در بحث مراجعه این کودکان به مراکز درمانی وجود دارد، بیان داشت: مطابق آیین‌نامه ساماندهی کودکان کار و خیابان 11 دستگاه باید در کنار سازمان بهزیستی برای بحث ساماندهی همکاری کنند، اما متاسفانه اغلب این دستگاه‌ها از جمله وزارت بهداشت طبق آیین‌نامه با بهزیستی همکاری لازم را نداشته‌اند.
هیچ حمایتی از کودکان کار نشد
وی افزود: این آیین نامه در سال 84 در جلسه هیات وزیران مصوب شده است و آیین‌نامه‌ای که در جلسه هیات وزیران مصوب می‌شود، از اسناد بالادستی محسوب می‌شود و در حکم قانون است؛ بنابراین می‌تواند ملاک عمل باشد، اما متاسفانه در طول این 12 سال که از تصویب آن می‌گذرد معضل عدم همکاری دستگاه‌ها  از جمله وزارت بهداشت را داشته‌ایم. آخرین نامه‌ای را که به وزارت بهداشت ارسال کردیم در همین سال 96 بود که از آن درخواست کردیم، تکالیف این وزارتخانه به خصوص در بحث درمان مورد توجه قرار گیرد، چرا که حتی در بحث درمان کودکان کار ایرانی که هویت دارند و هم کودکانی که بی‌هویت هستند با مشکل مواجه هستیم.
درخشان‌نیا گفت: کودکان مشمول آیین‌نامه فوق باید مورد درمان و در چرخه حمایتی قرار گیرند، اما متاسفانه هیچ حمایتی از این کودکان صورت نگرفته است و وزارت بهداشت هنوز هم پای میز مذاکره نیامده است.
مدیرکل دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور تاکید کرد: بحث حمایت‌طلبی و مطالبه‌گری در خصوص کودکان کار در دستور کار سازمان بهزیستی است، جلسات متعددی را برگزار کرده‌ایم، حتی با دستگاه‌هایی که اسم آنها در آیین‌نامه مندرج نشده است، به طور مثال با وزارت امور خارجه هم جلساتی برگزار شد که به نظر می‌رسد نتایج خوبی داشته است، به دنبال این هستیم که با 11 دستگاه به طور جداگانه و خاص جلساتی برگزار کنیم تا در نهایت در یک کارگروه ویژه در مورد انجام تکالیف دستگاه‌ها به نتیجه برسیم؛ طوری که هرکدام از دستگاه‌ها تکالیف خود را به درستی انجام دهند و آیین‌نامه به شکل دقیق و درست اجرا شود.
وی‌ با اشاره به اینکه با احداث بیمارستان جداگانه‌ مخصوص کودکان کار مخالف هستیم، چراکه باید این افراد با دیگر افراد جامعه تلفیق اجتماعی داشته باشند، گفت: باید برای کسانی که محرومیت‌های اجتماعی را تجربه کرده‌اند بسته‌ حمایتی تدوین شود تا موجب پیوند اجتماعی آنها با پیوند افراد جامعه شود تا آنها در کنار افراد دیگر زندگی کنند. پیوندهای اجتماعی می‌تواند روی توانمندسازی روانشناختی آنها برای اینکه احساس کرامت کنند موثر باشد، با اینکه کودکان را تفکیک کنیم موافق نیستیم.
بسیاری از مدارس از پذیرش کودکان کار امتناع می‌کنند
درخشان‌نیا گفت: در بسته حمایتی که امسال به روزرسانی می‌شود در سطح آگاه‌سازی عمومی در بخش رسانه‌ها هم برنامه‌ریزی کرده‌ایم تا مردم بیاموزند چگونه باید با این کودکان برخورد کنند و نهایتا در بحث تحقق تلفیق اجتماعی آنها قدم برداشته ایم؛ چرا که صرفا نیاز این کودکان دریافت پول نیست.این افراد باید در کنار کودکان دیگر در مدارس تحصیل کنند. با آموزش و پرورش هم مشکلاتی داشته ایم، بسیاری از مدارس همچنان مشکل پذیرش این کودکان را دارند و از این کار امتناع می‌کنند؛ در صورتی که کودک کار هیچ تفاوتی با دیگر کودکان ندارد و باید مراحل رشد و تحصیل خود را در مدارس طی کند.در این خصوص هم باید در بین مسئولین و هم مردم تغییر نگرش ایجاد کنیم. هر چند کار سختی است؛ اما این کار را آغاز کرده‌ایم و امیدواریم به نتایج خوبی برسیم.
وی‌گفت: جلساتی که برگزار کرده‌ایم؛ خروجی خوبی داشته است. نماینده دادستان کل کشور به خوبی با ما همراهی کرده‌است و قرار است کارگروه اجتماعی با محوریت بهزیستی در آنجا پیش بینی شود. طی جلسه با نماینده کمیته امداد هم مقرر شد تفاهمنامه مشترک داشته باشیم  و پیرو آن شیوه‌نامه‌ای تدوین شود تا براساس آن بتوانیم از ظرفیت‌های کمیته امداد استفاده کنیم. در خصوص وزارت بهداشت هنوز جلسه مشترکی در مورد کودکان خیابانی و کار برگزار نشده است. با این وزارتخانه در چالش هستیم و پیگیر این هستیم که جلساتی برگزار کنیم، چرا که یکی از ارکان اصلی این بسته حمایتی وزارت بهداشت است. سازمان بهزیستی به تنهایی نمی‌تواند در این مسیر قدم بردارد و باید تمام ارکان حاکمیت با یک اراده ملی برای حل این مساله گام بردارند.
درخشان نیا بیان داشت: درخصوص کودکان زباله‌گرد با سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری  چندین جلسه برگزار شده است، قول مساعد برای ساماندهی داده‌اند، اما هنوز به خروجی نرسیده‌است. کار کودکان زیر 15 سال ممنوع است و کار کودکان بالای 15 سال نیز باید به گونه ای باشد تا سلامت آنها را با خطر مواجه نکند.
وی افزود: یکی از کارهای سخت و خشن زباله‌گردی است. این را به شهرداری منعکس کرده‌ایم. قول مساعد شفاهی داده‌اند تا به این مساله رسیدگی کنند، اما هنوز مکاتبه‌ای ملاحظه نکرده‌ایم که پیمانکاران شهرداری از جذب کودکان برای این مشاغل خودداری کنند. البته شهرداری قبول نمی‌کند و نمی‌پذیرد که پیمانکاران شهرداری، کودکان را در این کار به کار گرفته است و قرار شد مستنداتی را که ان‌جی‌او ها مطرح می‌کنند به شهرداری ارائه دهیم. امیدواریم در این قضیه هم به یک خروجی عملیاتی برسیم.
حذف کارِ کودک قابل تحقق نیست
وی در رابطه با هفته کودک و اقدامات انجام شده در این هفته توسط سازمان بهزیستی کشور بیان داشت: برای اولین بار روز کودک را برای کودکان کار و خیابان و با حضور 500 کودک برگزار کرده‌ایم. ایستگاه‌هایی را در این مراسم تعریف کرده‌ایم و کودکان چند ساعتی را به معنای واقعی کودکی کرده‌اند؛ یعنی کودکی را به معنای خاص تجربه کرده‌اند.پس از مراسم رضایت خاطر بر چهره کودکان قابل رویت بود، آنها خواستار تکرار اینگونه مراسم‌ها بودند. این مراسم خروجی خوبی  بین بچه‌ها  و دستگاه‌هایی که در ارتباط با این کودکان فعالیت می‌کند داشته است.
درخشان‌نیا گفت: از مرکز یاسر بازدیدهای بسیاری داشته‌ایم. متاسفانه حذف کار کودک مطلوب و ایده‌آلی است که کاملا قابل تحقق نیست؛ بنابراین در حال حاضر بحث کاهش ساعات کار کودک را مدنظر داریم؛ یعنی بهزیستی بحث کاهش ساعات کار کودکان را دنبال می‌کند تا کودکان بتوانند ساعتی را به تحصیل مشغول باشند و فرآیند تکوین شخصیت و مراحل رشد خود را مناسب تَر طی کنند.
وی افزود: وقتی سازمان بهزیستی این کودکان را جذب می‌کند آنها از درآمد روزانه عقب می‌مانند و خانواده به دلیل اینکه بخش قابل توجهی از این کودکان مسائل مالی خانواده را بر دوش می‌کشند به بهزیستی فشار می‌آورند تا هر چه سریع‌تر این کودکان به خانه بازگردند. آزادی کودکان در این مراکز محدود می‌شود. کودکان کار و خیابان تجربه‌هایی کسب می‌کنند که کودکان معمولی آن را تجربه نمی‌کنند. بر همین اساس وقتی آزادی‌های آنها محدود می‌شود برای آنها آزاردهنده است. البته این موضوع، یک بخش از مشکلات کودکان است. یقینا در ارایه خدمات  به این کودکان باید بازنگری صورت گیرد.
مراکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده در دستور کار است
درخشان‌نیا بیان داشت: رویکرد دفتر امور آسیب‌‌دیدگان اجتماعی از سال 92 تغییر کرده است و مراکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده در دستور کار قرار گرفته که جزو طرح‌های موفق بهزیستی بوده است.از سال 78 که بحث ساماندهی کودکان کار و خیابان کلید خورد و مراکز شبانه‌روزی راه‌اندازی شد؛ جذب، شناسایی و ساماندهی مد نظر قرار گرفت، اما با توجه به اینکه اغلب این کودکان خانواده دارند سیاست  و رویکرد تغییر کرد و مراکز روزانه حمایتی آموزشی کودک و خانواده راه‌اندازی شد و اجرای آن را به ان‌جی‌اوهای فعال در این حوزه  واگذار کردیم تا موسساتی که واجد شرایط بودند این کار را انجام دهند که کودکان ساعات کمتری را در خیابان حضور داشته باشند و کیفیت زندگی آنها با خدماتی که ارائه می‌شود ارتقا پیدا کند که محور خدمات، توانمند‌سازی خانواده است.
وی افزود: سازمان بهزیستی یک مجموعه امنیتی نیست؛ بلکه یک سازمان تخصصی و حمایتی است، ما هم معتقدیم کوتاهی‌هایی در مساله توانمندسازی  وجود داشته است که این کودکان همچنان در خیابان حضور دارند.متاسفانه کژکارکردی ساختارهای کلان اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی اثرات بسیاری بر تداوم و استمرار مسائل اجتماعی دارد.
سیاست کشور در خصوص اتباع غیرایرانی غیرمجاز مشخص شود
مدیرکل دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور تاکید کرد: یکی از مشکلاتی که در کشور ما وجود دارد تعداد قابل توجه کودکان کار و خیابان است که اتباع غیرایرانی غیرمجاز هستند و به همین خاطر به سراغ وزارت کشور رفته‌ایم تا سیاست حاکمیت در خصوص تعیین تکلیف این کودکان مشخص شود. لزوما رد مرز کودکان موضوع بحث نیست، اما باید سیاست کشور در خصوص اتباع غیرایرانی غیرمجاز مشخص شود.
وی افزود:در بسیاری از کشورهای دنیا سیاست‌ تعیین‌تکلیف پناه‌جویان و پناهندگان تعریف شده است. متاسفانه در کشور ما سیاست انسداد مرزها وجود ندارد و افراد وارد مرزهای ما می‌شوند و از طرفی هم در کشور به خصوص پایتخت پراکنده هستند و در هر نقطه‌ای از شهر اقامت دارند. به‌جد پیگیر رسیدگی به این موضوع هستیم.هر چند نمی‌توان کودک را از خانواده جدا دانست و باید به این مساله رسیدگی شود.
درخشان نیا گفت: در مورد تعیین تکلیف کودکان غیرایرانی و خانواده هایشان که در کشور اقامت غیرمجاز دارند  باید وزارت امور خارجه، وزارت کشور و حتی شورای امنیت ملی کشور مداخله کنند و ما درخواست می‌کنیم که در این مورد تعیین تکلیف کنند. بر اساس آمارهای سازمان بهزیستی (آمار خدمات به کودکان مشمول) قریب به 70 درصد کودکان خیابانی در تهران، اتباع غیرایرانی هستند و در میانگین کشوری نیز قریب به 40 درصد آنها اتباع غیرایرانی و غیرمجاز هستند.
وی خاطرنشان کرد: درخواست ما این نیست که قطعا رد مرز صورت گیرد؛ چون این سیاست باید توسط دستگاه‌های ذیصلاح اتخاذ شود که لزوما بهزیستی در آن نقش مستقیم ندارد، اما زنگ خطر را برای مسئولان مربوطه نواخته‌ایم که اگر تعیین تکلیف نشود مسائل اجتماعی بیشتری را موجب می‌شود. اصلا مشخص نیست که سیستم رصد این کودکان چگونه است و زمانی که کودک به خیابان می‌رود تضمینی وجود ندارد که سلامت به خانه و خانواده‌اش برگردد. چه بسا ممکن است مورد بهره‌کشی باندهای سازمان یافته و متخلف  قرار گیرند. این مساله به قدری حاد است که باید در این خصوص تعیین تکلیف شود.

سرکوب وکلا در ایران شدت گرفته است .

 سرکوب وکلا در ایران شدت گرفته است سازمان دیدبان حقوق بشر روز پنجشنبه در بیانیه‌ای از “تشدید سرکوب وکلا” در ایران خبر داد. این ساز...