۱۳۹۶ دی ۶, چهارشنبه

ایران رتبه اول خودسوزی زنان در خاورمیانه: زنانگی در آتش

ایران رتبه اول خودسوزی زنان در خاورمیانه: زنانگی در آتش

کشور ایران رتبه اول خودسوزی زنان در خاورمیانه را به خود اختصاص داده اما باز هم بزرگی ابعاد این انتقام خشن و دردناک از سوی زنان ایرانی، باعث نشده تا بررسی‌های دقیق، علمی شفافی در این زمینه ارائه شود.
به گزارش وطن 24 به نقل از رادیو زمانه؛ نیکامهر دیلمی: خودکشی یکی از معضلات روانی –  اجتماعی است که امروزه با توجه به پیچیده‌تر شدن تعاملات و ارتباطات در بیشتر جوامع رو به افزایش است. یکی از روش های اقدام به خودکشی، خودسوزی است که در جوامع شرقی نسبت به جوامع غربی بیشتر رخ می‌دهد. بر اساس آماری که در این خصوص منتشر شده، کشور ایران بیشترین میزان خودسوزی زنان در منطقه خاورمیانه را به خود اختصاص داده، اما متاسفانه هیچ گاه آمار و اطلاعات دقیقی در خصوص میزان رخ داد این موضوع شوم در کشور منتشر نشده است. آخرین آمار منتشر شده در این زمینه نیز مربوط به سال ۹۲ است که نشان می‌دهد این پدیده در استان‌های غربی همچون ایلام، خوزستان و سیستان و بلوچستان در حال افزایش است.
پژوهشگران فعال در این زمینه تاکنون دلیل مشخصی برای این نوع اقدام به خودکشی در بین زنان نیافته‌اند، اما دو عامل زندگی در نظام مردسالار و نگاه فرودستی جنسیتی را  از جمله عوامل مهمی بر می‌شمارند که در استفاده زنان از این شیوه دردناک برای پایان دادن به زندگی‌شان بیشترین تاثیر را داشته است. در سال‌های گذشته بیشترین میزان خودسوزی در بین زنان ساکن در مناطق محروم که تحت سیطره نظام عشایری و ایلیاتی بودند اتفاق می‌افتاد اما در سال‌های اخیر شاهد افزایش این نوع اقدام به خودکشی در بین زنان ساکن در مناطق برخوردار از لحاظ کیفیت سطح زندگی و شاخص‌های اجتماعی هستیم.
به گفته‌ پژوهش‌گران خودسوزی روشی است برای خودکشی «اعتراضی» و برای «انتقام‌گیری» از اطرافیانی‌ که خشونت را اعمال کرده‌اند. فرد خود را مقابل دیدگاه دیگران به آتش می‌کشد تا «خشم» خود را نسبت به خشونتی که علیه او اعمال شده، نشان دهد.
انتخاب روش خودسوزی برای پایان دادن به زندگی، دردناک‌ترین نوع مرگ است زیرا فرد ثانیه به ثانیه سوختن پوست، گوشت و همه اعضای بدنش را حس می‌کند. افرادی نیز که با کمک دیگران زنده بمانند، با هر بار نگاه به آینه دردهای جسمی و روحی خود را یادآور می‌شوند و این تنها در صورتی است که مشکلاتی همچون از بین رفتن وجه اجتماعی در شهرهای مذهبی را کنار بگذاریم.
فاطمه سیارپور، کارشناس ارشد انسان شناسی دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی موسسه انسان شناسی و فرهنگ، با اشاره به تاریخچه ارتباط بین زنان و آتش در ایران باستان، انتخاب روش خودسوزی زنان ایرانی را به نوعی نشان دادن پاک و مبرا بودن خود از هر نوع گناه دانسته و همچنین به این موضوع نیز اشاره می‌کند که ممکن است برای برخی از افرادی که میزان قابل توجهی از محرومیت را در زندگی خویش تا سال‌های زیادی تحمل می‌کنند، تجربه رهاشدن از این میزان درد و محرومیت با درد زیاد بدنی همراه با خشونت خیلی زیاد، راهی برای زندگی آسوده در جهان دیگر باشد.
گفت‌وگوی زیر به منظور بررسی سابقه تاریخی این روش خودسوزی انجام گرفته است.
آیا انتخاب روش خودسوزی برای پایان دادن به زندگی ریشه در عادات و یا اعتقادات خاصی دارد؟
برای پاسخ دادن به این سئوال بهتر است جامعه مورد نظر را محدود کنیم. اگر منظورتان جامعه ایران است بهتراست بگوییم از دیرباز در ایران رابطه میان گرمای سوزان آتش و بی‌گناهی فرد وجود داشته است. مشهورترین حادثه اسطوره‌‌‌‌‌‌ای ما گذر موفقیت‌آمیز سیاوش از آتش است که دال بر پاک بودن و مبرا بودن از تهمتی است که به او زده‌اند. در این داستان از زبان حکیم فردوسی سیاوش در برابر تهمتی قرار می‌گیرد که به تعبیر برخی ناموسی محسوب می‌شود و او برای تبری از این تهمت از آتشی عبور می‌کند که در وصف شاهنامه بسیار عظیم و بزرگ است.
در این خصوص آیا داستان‌هایی را که ریشه دینی دارند هم می‌توان موثر دانست؟
داستان دیگر که ریشه دینی دارد، روایت معروف حضرت ابراهیم به عنوان یک پیامبر توحیدی است که گرمای آتش بر او سرد می‌شود. در اینجا هم می‌بینیم که آتش یک انسان پاک را نمی‌سوزاند. بنابراین آتش و بی‌گناهی رابطه عمیق دارند که شاید ریشه در توانایی مشخص کردن و مشخص شدن پاکی توسط آتش در باورهای بسیار قدیمی ما داشته باشد.
آیا می‌توان گفت که به نوعی ارتباطی (نه به صورت مستقیم) بین خودسوزی زنان و پاکی آتش وجود دارد؟ 
به هر حال در این که خودسوزی و استفاده از آتش امری خشونت‌بار است شکی نیست و مسئله تن دادن به این همه خشونت محل اصلی بحث است ولی باید توجه داشت که خودسوزی در این بین یک تفاوت عمده با ویژگی مذکور آتش دارد و آن این که در آن، فرد امیدی به زندگی ندارد و می‌خواهد با یک پایان دردناک زندگی را به پایان برساند. زیرا به هر حال یک فرد نجات یافته از آتش حتماً آثار جراحت و زخم و ناتوانایی و نازیبایی بر بدن و صورتش به جای می‌ماند که ادامه زندگی را سخت‌تر می‌کند، بنابراین اگر افرادی به ویژه زنان دست به این انتخاب می‌زنند هم قدرت آتش را در از بین بردن و مرگ باور دارند و هم این را درک می‌کنند که نجات یک حادثه دیده از آتش برای اطرافیان بسیار سخت و احتمال زنده نگه داشتن و زنده ماندنش وی نزدیک به صفر است.
علت خاصی برای انتخاب این روش خودکشی از سوی زنان وجود دارد؟ زیرا بر اساس آمار منتشر شده این نوع روش بیشتر توسط زنان مورد استفاده قرار می‌گیرد.
به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین دلایلش در دسترس بودن مواد اولیه و تهیه آسان آن است. آتش همیشه و همه جا در دسترس است و هزینه خاصی ندارد. از سوی دیگر یک رابطه اسطوره‌ای میان زن و آتش وجود داشته که دال بر حیات هردوست. کلمه زن، از زنده بودن است و آتش نیز حرمت خاصی نزد ایرانیان داشته است به طوری که هم اکنون هم در بسیاری از اقوام و عشایر ما آتش را روشن نگه می‌دارند و هرگز آن را خاموش نمی‌کنند و در زمان ضروری برای خاموش کردن اجازه می‌دهند که عمل خاموش شدن خود به خود صورت پذیرد. به عبارتی برای آتش نیز قداست حیات و زندگی قائل هستند. اما گذشته از حافظه تاریخی و حتی ناخودآگاه ما، که به هر حال محل بحث است، باید از رابطه میان نتیجه عمل و انتخاب روش هم سخن گفت. معمولاً کسی که آتش را برای پایان دادن به زندگی‌اش انتخاب می‌کند، می‌داند که زنده نخواهد ماند زیرا همان طور که گفته شد خودسوزی خشن‌ترین شکل خودکشی است و احتمال زنده ماندن و صدمه ندیدن چیزی نزدیک به صفر است.
آیا می توان به دنبال ارتباطی بین خودسوزی زنان و سکونت آنها در مناطق کمتر برخوردار یافت؟
اگر با دقت بیشتری مثلاً در حوزه جغرافیایی و شهری مسئله خودسوزی زنان را بررسی کنیم، متأسفانه رابطه معنادار میان میزان محرومیت یک شهر با میزان خودسوزی زنان درمی‌یابیم. مثلاً در آمارها گفته می‌شود مسئله خودکشی در شهری مانند ایلام بزرگ‌ترین معضل و آسیب اجتماعی است و در این بین خودسوزی زنان بالاترین آمار خودکشی را دارد. بنابراین در اینجا نقش محرومیت زنان چنین شهرهایی به دسترسی به مواد دیگر برای خودکشی مانند دارو و مواد شیمیایی نیز خود را نشان می‌دهد زیرا به هر حال برای تهیه چنین موادی باید هزینه کرد و یا در بهترین حالت از محل زندگی خود دور شد که در بسیاری از موارد زنانی که در چنین موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند آزادی رفت و آمد را ندارند و همین رفت و آمدها ممکن است باعث آگاهی دیگران شود. اما مسئله مهم دیگری که باید بر اساس آمارهای دقیق‌تری درباره‌اش سخن گفت، رابطه میان انگیزه مرگ و خودسوزی است. مثلاً زنانی که دست به خودسوزی می‌زنند آیا صرفاً زنان مناطق محروم هستند؟ به عبارتی آیا خودسوزی صرفاً ناشی از محرومیت زنان است؟ این پرسشی است که پاسخ عمیق آن ما را به این مسئله می‌برد که اگر چنین باشد، چطور مردان برای خودکشی از روش‌های دیگر استفاده می‌کنند و خودسوزی در میان زنان رواج بیشتری دارد. بنابراین بین استفاده از آتش و زنان باید رابطه مستقیم‌تری وجود داشته باشد که به نظر می‌رسد در انگیزه زنان برای خودکشی نهفته است. یعنی شاید اموری مانند تهمت‌های ناموسی و هراس از بدنامی است که باعث انتخاب این روش می‌شود تا زنان محرومیت و مظلومیت خویش را با انتخاب این روش بسیار خشن بیشتر اعلام کنند و خود را از آنچه بدان‌ها افترا زده‌اند مبرا کنند.
انتخاب این روش دردناک برای پایان دادن به زندگی و تحمل این میزان درد در ساعت‌های اخر زندگی یک فرد را می‌توان به معنای تنبیه خود شخص یا دیگران دانست؟ 
این مسئله باید مورد پژوهش بیشتر واقع شود. زیرا طبق آمارها از زنانی که اقدام به خودسوزی می‌کنند درصد بسیار کمی زنده می‌مانند. باید بررسی‌های بیشتری انجام شود تا مشخص شود دلیل تحمل این میزان درد و مرگ خودخواسته در بین آنان چیست. اما به طور کلی مسئله درد و رابطه آن با تحمل انسانی مورد بررسی پژوهشگر فرانسوی یعنی داوید لوبروتون از منظر اجتماعی و فرهنگی و نه فقط روانی قرار گرفته و داده‌های جالبی برای ارائه دارد. او نیز به مسئله تنبیه و درد اشاره می‌کند و قدرت تنبیه را در درد کشیدن بیماران به ویژه بیماران مذهبی یهودی و مسیحی مطرح کرده است. به عبارتی، رابطه میان درد بیشتر و زندگی آسوده‌تر در جهان اخروی برای این بیماران باعث تسهیل در تحمل دردهای کنونی می‌شود. با این نگاه می‌توان گفت ممکن است برای برخی از افرادی که میزان قابل توجهی از محرومیت را در زندگی خویش تا سال‌های زیادی تحمل می‌کنند، تجربه رهاشدن از این میزان درد و محرومیت با درد زیاد بدنی همراه با خشونت خیلی زیاد، راهی برای زندگی آسوده در جهان دیگر باشد. صرف‌نظر از این که آیا واقعاً در اعتقادات اسلامی چنین باوری وجود دارد یا خیر اما در بررسی‌هایی که من تا به حال داشته‌ام، به چند مورد از جمله در مقالات پژوهشی برخورد کرده‌ام که از نظر تعداد کم هستند. زیرا مهم‌ترین سختی و محدودیت این چنین پژوهش‌هایی آن است که جامعه مورد نظر پس از خودسوزی زنده نمی‌ماند و برای همین این کارهای پژوهشی در جای خود با توجه به سختی‌های میدان پژوهش ارزشمند هستند، به همین دلیل عموماً این پژوهش‌ها مهم‌ترین مسئله را در خودسوزی پیشگیری و آن را بسیار کم‌هزینه‌تر می‌دانند. در این بین معمولاً روش‌های پیشگیری را بر وضعیت جغرافیایی و فرهنگی آن منطقه مبتنی می‌کنند. مثلاً برای مناطق مذهبی‌تر ترویج آموزه‌های مذهبی را تجویز می‌کنند که ممکن است در کنار استفاده از روش‌های دیگر و متخصصین روان‌شناس و آسیب‌شناسان اجتماعی کلاً روش‌های هزینه‌بری باشد.
 آیا می‌توان این روش را یک اعتقاد قومی منفی برشمرد؟
کار انسان‌شناس و قوم‌شناس ارزش‌گذاری روی اعتقادات قومی نیست و از سوی دیگر، برشمردن منفی و مثبت بودن یک عمل و کنش دردی را دوا نمی‌کند. از سوی دیگر خودسوزی اعتقاد قومی محسوب نمی‌شود. بلکه یک مسئله و کنش پیچیده آسیب‌شناختی اجتماعی با ریشه‌های روانی است که در یک مجموعه پیچیده با نظر کارشناسان و متخصصان مختلف از جمله جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان، روان‌شناسان و حتی رشته‌های دیگر مانند شهرسازان، متخصصان امور زنان و غیره باید مورد بررسی‌های بیشتر و عمیق‌تر قرار گیرد.
متاسفانه سکوت رسانه‌ها و مراجع مرتبط با این نوع آسیب اجتماعی هیچ تاثیری در کاهش یا حتی کنترل این ناهنجاری نداشته است با این حال هنوز هم سیستم سکوت و بایکوت خبری پابرجاست. مسئولانی که حوزه کاری آنها با این معضل خشن و دردناک مرتبط است با ارائه ندادن آمار دقیق و شفاف در این خصوص به گونه ای برخورد می‌کنند که گویی این روند رو به افزایش خودسوزی در بین زنان کشور وجود ندارد و با پاک کردن صورت مسئله زحمت حل آن را از خود گرفته‌اند.

گفت‌وگو با شیرین عبادی درباره مجازات اعدام

گفت‌وگو با شیرین عبادی درباره مجازات اعدام / شیرین عبادی: قانون کنونی مردم را به خشونت و انتقام‌جویی سوق می‌دهد

کانون فعالان سیاسی ایرانی مقیم ترکیه _ به گزارش اتحاد جمهوری خواهان ایران

آیا علت رویگردانی تدریجی کشورهای مختلف از مجازات اعدام به جایگزینی نگرش کیفری پیشگیری و بازدارندگی به جای تلافی‌جویی و انتقام‌گیری برمی‌گردد؟ ارج یافتن زندگی و حق زندگی در دنیای مدرن در این تغییر چه نقشی دارد؟ سیستم حقوقی ایران در پیش و پس از انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟ انتقام‌جویانه یا بازدارنده یا التقاطی؟ آیا این ادعا که در فرهنگ ایرانی حس انتقام و تلافی‌جویی قوی است، نظام حقوقی قصاص‌طلب را نمی‌توان تغییر داد و به این اعتبار باید کیفر اعدام را خواست مردم تلقی کرد؟ کدامیک باید تغییر کند، فرهنگ انتقام‌جویی یا قانون قصاص‌طلب؟

شیرین عبادی معتقد است علت لغو مجازات اعدام به جایگزین شدن نگرش پیشگیری و بازدارندگی به جای تلافی‌جویی بازمی‌گردد اما به نظر او این پروسه یک شبه اتفاق نیفتاده است:
«کشورها در طی قرون متمادی به کشتار قانونی مردم در قالب مجازات مرگ می‌پرداختند اما به‌ تدریج متوجه شدند این مجازات مضراتی دارد. برای مثال اگر اشتباهی در دادرسی اتفاق بیفتد دیگر پس از اجرای حکم امکان اعاده وضعیت نیست. بارها اتفاق افتاده که پس از کشتن متهم، مشخص شده که او بیگناه بوده است. همچنین متوجه شدند مجازات اعدام تأثیری در کاهش جرایم ندارد.»
به نظر این حقوقدان، غلط مصطلحی وجود دارد به نام مجازات اعدام:
«همواره در مصاحبه‌ها و نوشته‌ها هر کس که موافقت یا مخالفت خود را با کشتن زندانیان اعلام کند می‌گوید مخالف یا موافق مجازات اعدام است. باید در نظر داشت که اعدام یکی از انواع مجازات مرگ است. همان طور که در زبان انگلیسی به اعدام death penalty گفته می‌شود. بنابراین برای دقت بیشتر، بهتر است به جای اعدام از مجازات مرگ استفاده شود. در قوانین اسلامی اعدام، تیرباران، سنگسار و پرت کردن از کوه، انواع مختلف مجازات مرگ هستند.»
به گفته شیرین عبادی ارج نهادن به زندگی فرد همزمان با مدرنیته شروع شد و این از مهم‌ترین ویژگی‌های مدرنیته بود. فرد ارزش خود را در این دوره به دست آورد صرف نظر از اینکه او در مقابل خداوند تکالیفی دارد یا خیر. بنابراین تقریبا از آغاز مدرنیته مجازات‌های غیرانسانی از جمله مجازات مرگ از قوانین کیفری کشورها رفته رفته حذف شد.
سیستم قضایی قبل از انقلاب از نظر شیرین عبادی، نظامی التقاطی بوده و در آن مجازات مرگ هم وجود داشته است اما سیستم قضایی پس از انقلاب اسلامی بسیار خشن‌تر و غیرعقلایی‌تر از زمان شاه شده است.
به گفته او سیستم قضایی پس از انقلاب اسلامی اساسا قصاص محور است:
«در این سیستم ولی دم است که با داشتن سه گزینه اختیار را در دست دارد: متهم به قتل را ببخشد، متهم به قتل را قصاص کند یا از متهم به قتل دیه بگیرد. قانون راه دیگری پیش پای خانواده مقتول نگذاشته است که دست به انتخاب منصفانه بزند.»
این حقوقدان به زمانه می‌گوید: «اگر ولی دم متهم را ببخشد، قاتل بدون مجازات شدن فورا از زندان آزاد می‌شود. اگر ولی دم متهم به قتل را نبخشد و قصاص بخواهد، خودش باید در پای چوبه دار چهارپایه را از زیر پای متهم بکشد. تصور کنید مادری که فرزندش را از دست داده پس از این کار خود به یک قاتل تبدیل می‌شود.»
شیرین عبادی به این ادعای حاکمیت که قصاص خواست مردم است به دیده تردید می‌نگرد. به گفته او قانون دو نقش اساسی دارد: ایجاد نظم و فرهنگسازی:
«اگر قانون تغییر کند و به جای مجازات مرگ مجازاتهای جایگزین تعیین کنند که وجدان جامعه آرام بگیرد، مسملا به تدریج حس انتقامجویی از بین خواهد رفت.»

۱۳۹۶ دی ۴, دوشنبه

۹۹ ضربه شلاق برای راننده شیطان صفت سرویس مدرسه / دختر دبستانی ۲ سال تحت آزار او بود!

۹۹ ضربه شلاق برای راننده شیطان صفت سرویس مدرسه / دختر دبستانی ۲ سال تحت آزار او بود!

سحبانیوز_  راننده سرویس مدرسه که متهم بود شش سال قبل یک دختر دبستانی را به مدت ۲ سال آزار داده است به دنبال اظهار نظر پزشکی قانونی از این اتهام تبرئه و به ۹۹ضربه شلاق محکوم شد.
به گزارش گروه جنایی رکنا، رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک دختر ۱۶ ساله در دستور کار پلیس Police قرار گرفت. این دختر که همراه پدر و مادرش به پلیس آگاهی رفته بود گفت: شش سال قبل وقتی که ۹ ساله بودم از سوی راننده سرویس مدرسه مورد آزار قرار گرفتم.
کلاس سوم تا پنجم را به اجبار پدر و مادرم به مدرسه می رفتم. نمی خواستم به مدرسه بروند اما جرات نداشتم در این باره حرفی به پدر و مادرم بزنم. پدر و مادرم فکر می کردند راننده سرویس مرد خوبی است.به همین خاطر دوسال سکوت کردم و وقتی کلاس پنجم را به پایان رساندم دیگر راننده سرویس را ندیدم .اما خاطره دوسال آزار هرگز از ذهنم پاک نمی شود. به همین خاطر به افسردگی مبتلا شدم.
پدر و مادرم مرا برای درمان پیش یک روان شناس بردند و آنجا بود که ماجرا را به روانشناس توضیح دادم. حالا بعد از ۶ سال که این راز برملا شده آمده ام تا از راننده سرویس مدرسه شکایت کنم. به دنبال شکایت این دختر متهم ۶۴ ساله بازداشت شد.
این مرد میانسال در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی Judge اصغر عبداللهی و با حضور یک مستشار پشت درهای بسته و غیر علنی پای میز محاکمه ایستاد.
درجلسه دادگاه دختر نوجوان به تشریح جزئیات دو سال آزار شیطانی پرداخت و نشانی های خانه مرد سالخورده را که در آن مورد آزار قرار می گرفت به قضات ارائه داد. متهم اما ادعا کرد بی گناه است.
این مرد گفت: من هرگز این دختر را آزار ندادم. فقط یک بار او را به خانه بردم تا کتاب به او هدیه بدهم. حالا هم نمی دانم چرا بعد از شش سال چنین ادعایی را مطرح کرده است.
پدر شاکی گفت: وقتی این ماجرا برملا شد شوکه شدم. من از خانواده سایر بچه هایی که با سرویس این متهم به مدرسه می‌رفتند صحبت کردم و فهمیدم این مرد چند نفر دیگر از بچه‌های مدرسه را نیز آزار داده بود اما خانواده آنها حاضر نشدند از وی شکایت کنند .این مرد یکشیطان Evil است و برای او اشد مجازات می خواهم.
در ادامه متهم ادعا کرد آثار سوختگی روی بدنش دارد که اگر دختر نوجوان را آزار داده بود باید وی نشانی سوختگی ها را به پلیس می داد. دختر نوجوان اما گفت ممکن است این مرد شیطان صفت برای رهایی از قانون Law آثار سوختگی ها را بعد از جنایت Crime سیاهش ایجاد کرده باشد.
به این ترتیب مرد میانسال و دختر نوجوان برای اظهار نظر کارشناسان به پزشکی قانونی فرستاده شدند.
وقتی پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد آثار سوختگی روی بدن مرد میانسال مشهود است ولی آثار آزار دختر نوجوان بعد از گذشت سالها از این ماجرا قابل تشخیص نیست سرانجام هیات قضایی وارد شور شد و دیروز راننده سرویس مدرسه را از اتهام تجاوز Rape به عنف تبرئه و وی را به خاطر رابطه نامشروع به ۹۹ضربه شلاق Whip محکوم کرد

۱۳۹۶ دی ۱, جمعه

نامه سرگشاده صد فعال و مدافع حقوق زن علیه تبعیض و خشونت به زن در ایران!

نامه سرگشاده صد فعال و مدافع حقوق زن علیه تبعیض و خشونت به زن در ایران!

سحبانیوز_ تحریک به اسید پاشی بر صورت زنان و پیچیدن دستورالعمل نحوه اجرای آن از سوی وابستگان و عاملین و عامرین رژیم جمهوری اسلامی، دستگیری، جریمه و توهین به زنانی که دست رد به حجاب اسلامی میزنند و روزمره زیر قوانین حاکمیت نمیروند، ممنوعیت ورود زنان به استادیومهای ورزشی، جداسازیهای مکرر و دلبخواهی، توهین و هتک حرمت روزمره، شان زن در جامعه ایران از سکوی مساجد و آخوندهای رژیم اسلامی بطور مکرر و علنی کردن عمدی آنها در شبکه های اجتماعی فقط و تنها یک گوشه از موقعیت تبعیض آلود زنان در ایران است. این اما فقط یک طرف حقیقت است. طرف دیگر آن این است که زنان و مردان جامعه ایران روزمره علیه این زن ستیزی سیستماتیک مبارزه میکنند. ۱۶ آذر امسال، دانشگاههای کشور، صدای این اعتراض را بلندتر کرد. نه فقط در دانشگاهها، همه جا میدان مبارزه علیه بیحقوقی زن در ایران است. روزی نیست که در ایران علیه خشونت و تبعیض به زن صدای اعتراض بلند نشود، نافرمانی صورت نگیرد، مقاومتی شکل نگیرد. مبارزه علیه این بیحقوقی، به قدمت عمر این حکومت است. 
اوضاع این حکومت اما بسیار خراب و درهم ریخته است. نظام اکنون هم در محاصره خشم مردم است، هم از درون شکاف بسیار عمیق برداشته، جناحهای مختلف به جان هم افتاده اند. لذا بجا میبینیم درچنین اوضاع بحرانی بار دیگر به اهم خواستهای زنان در ایران تاکید کنیم، ما جنبش حقوق زن را یک ضمانت مهم سیاسی برای التزام به مدنیت در دل اوضا ع حاضر میدانیم. آزادی زن، معیار آزادی و مدنیت یک جامعه است. هم از این رو اعلام میکنیم:
١- حجاب اجباری نقض آشکار حقوق زن در ایران است. پروژه حجاب به خاطر نه بزرگ مردم ایران، محکوم به شکست است. مبارزه علیه حجاب، به قدمت عمر این نظام است. حجاب اجباری بایست برچیده شود.
٢- علت اسیدپاشی، تبلیغ و ترویج آن، مقاومت در مقابل نه بزرگ جامعه ایران به حجاب و زن ستیزی است. هر نیرویی علیه خواستهای بحق مردم ایران مقاومت خشونت طلبانه میکند، جامعه را بیشتر جری میکند. اسیدپاشی و تبلیغ و ترویج آن از نظر ما اقدامی تروریستی و جنایتکارانه است. این یک عمل صرفن فردی و شخصی نیست. بستر اصلی آن قوانین خشونت آمیز حاکم علیه زن است. عاملین و عامرین آن بایست علنن محاکمه شوند.
٣- جداسازی جنسی، تبعیضی آشکار علیه زنان در جامعه ایران میباشد. بساط آپارتاید جنسی در ایران بایست برچیده شود. زنان حق دارند همپای مردان همه جا حضور یابند. حصار استادیومها برای عدم ورود زنان بایست برچیده شود.
ما از همه مردم میخواهیم التزام به حقوق زن را شاخص شناخت دوست از دشمن در اوضاع حاضر قرار دهند. از مبارزات زنان و مردان علیه حجاب اجباری، جداسازیهای جنسی، علیه توهین به زنان و تبعیض به آنها حمایت کنند!
۱ – مینا احدی
۲- مریم نمازی
۳- لیلا قاسمیانی
۴- عطیه محمد زاده
۵- روناک آشناگر
۶- مهرنوش موسوی
۷- آذر موسوی
۸- شیوا محبوبی
٩- شهلا دانشفر
١٠- سارا محمد
١١- سیما بهاری
١٢- سوسن صابری
١٣- آنیتا فرزانه فرانتس
١۴- شهناز خندانی
١۵- شراره آرام
١۶- زهرا لطفی
١٧- شبنم اسداللهی
١٨- نسرین قنبری
١٩- عزیزه لطف الهی
٢٠- فرنگیس مرادی
٢١- سهیلا دالوند
٢٢- ماهرخ فیروزه
٢٣- فرشته نظام آبادی
٢۴- آتیا محمد زاده
٢۵- سوسن محمدی
٢۶- گلاله خضری
٢٧- طوبی مدنی
٢٨- سوما علاعیاریزاده
٢٩- سونیا علا عیاری زاده
٣٠-روژین خوش پیام
٣١-نسرین محمودی آذر
٣٢-شایسته طاهر خانی
٣٣-شاهدخت طاهر خانی
٣۴- رویا نعمت پور
٣۵-شهلا خباززاده
٣۶-مینا مینایی
٣٧-پروین آزاد
٣٨-جمیله میراکی
٣٩-شهناز مرتب
۴٠-مرجان داودی
۴١-فاطی محمدی
حنانه خردمندی ۴۲
۴٣-هتاو عبداللهی
۴۴-ژیلا میرکی
۴۵-نیشتمان میرکی
۴۶-سودابه سرخیل
۴٧-خاتون ابراهیم زاده
۴٨-ناهید میرسلامی
۴٩-غزل بهمن
۵٠-هانیه حسینی
۵١-لیلی شعبانی
۵٢-پریسا ابراهیمیان
۵٣-نازنین برومند
۵۴-عاطفه حیدری
۵۵-نینا کریمی
۵۶-پریسا ابراهیمیان
۵٧-محبوبه سیاهمردی
۵٨-سهیلا خسروی
۵٩-پروین معاذی
۶٠- زهرا مویدی
۶١- نادیا حبیب
۶٢- سحر ادیب
۶٣- نسرین بهجو
۶۴- زهرا فتاح نژاد
۶۵- آرزو فتاح نژاد
۶۶- شلیر فرزانه
۶٧- نسرین صفری
۶٨- زینب صفری
۶٩- شرمین بهمنی کوماسی
٧٠- صبری امیرحسینی
٧١- مهین کابلی
٧٢- فرشته مرادی
٧٣- افسانه وحدت
٧۴- سهیلا شهبازنژاد قوشچی
٧۵- سیما مظهری
٧۶- سمیرا همتی تاکتش
٧٧- سهیلا دالوند
٧٨- مهتاب افشاری
٧٩- فریبا آذرخش
٨٠- عاطفه احمدی
٨١- فائزه فرجی
٨٢ – مریم افشاری زاد
٨٣- نادیا لطیف
٨۴- مریم موذن زاده
٨۵- میلکا رافائل شرف
٨۶- ملیحه رهبری
٨٧- تهمینه صادقی
٨٨- آوات فرخی
٨٩- شایسته محمدیانی
٩٠ – پریسا سهولیان
٩١- فاطمه اقدامی
٩٢-مینا احمد لو
٩٣- نگار قنبری
٩۴- صابره خزایی
٩۵-آرزو چشمه
٩۶-عاطفه حسینی
٩٧- آوات صادقی
٩٨-   مریم مصطفی سلطانی
٩٩- پرستو عباسپور
١٠٠- شب بو محبی.

محکومیت یک نوجوان دانش‌آموز و یک زن ۲۱ساله به اعدام


محکومیت یک نوجوان دانش‌آموز و یک زن ۲۱ساله به اعدام
رژیم آخوندی همزمان با تصویب شصت و چهارمین قطعنامه ملل‌متحد در محکومیت نقض حقوق‌بشر در ایران، در روزهای ۲۸و ۲۹آذر دست‌کم ۱۰زندانی را بدار آویخت. هفت تن از آنها به‌طور جمعی در زندان گوهردشت اعدام شدند.
دست کم ۵تن از اعدام شدگان در سنین جوانی بودند. سه جوان که دو تن از آنها ۲۱ساله بودند در روز ۲۹آذر به‌خاطر «سرقت مسلحانه از سوپر مارکتها» در زندان گوهردشت اعدام شدند. در همان روز یک جوان ۲۴ساله بلوچ پس از تحمل ۵سال حبس در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. روز قبل از آن نیز یک جوان پس از تحمل شش سال حبس در زندان مرکزی زنجان اعدام شده بود.
در همین حال دیوان عالی آخوندها در یک اقدام جنایتکارانه حکم اعدام یک نوجوان دانش‌آموز را در بروجرد تأیید کرد. او هنگام ارتکاب جرم انتسابی ۱۵سال سن داشته و هم‌اکنون سه سال است در حبس به‌سر می‌برد. سه روز پیش از او نیز یک زن جوان ۲۱ساله که مادر یک کودک چهار ساله است به اعدام محکوم شده بود.
رژیم آخوندی در حالی جوانان ایران را به‌خاطر سرقت بدار می‌آویزد که افشای دزدیهای نجومی سران نظام آخوندی که هر روز در جنگ قدرت باندهای درونی نظام، ابعاد و زوایای حیرت‌انگیزی از آن برملا می‌شود اکنون به چنان رسوایی تبدیل شده که ر‌أس نظام آخوندی را شقه کرده است و بر وضعیت انفجاری جامعه و گسترش اعتراضات و انزجار سراسری مردم دامن زده است.
مقاومت ایران عموم اقشار به‌ویژه جوانان دلیر را به اعتراض علیه مجازات وحشیانه اعدام فرامی‌خواند و از مراجع بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر خواهان اقدام فوری و مؤثر برای مقابله با کشتار زندانیان به‌ویژه جوانان است.

دستگیری بیش از ۲۳۰ جوان در تهران در شب یلدا


خواننده‌های این دو میهمانی نیز دستگیر و به همراه ابزار کارشان به پلیس امنیت اخلاقی منتقل شدند


بر اساس گزارش‌ها شامگاه روز پنج‌شنبه، ۳۰ آذر، و همزمان با شب یلدا، ۲۳۰ جوان در دو میهمانی در تهران و همچنین دو جوان به اتهام آنچه مقام‌های ایرانی «شیطان‌پرستی» می‌نامند، دستگیر شدند.

به گزارش خبرگزاری ایسنا، ذوالفقار برفر، رئیس «پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ» روز جمعه، ۱ دی، خبر داد که ۱۴۰ دختر و پسر در یک میهمانی در باغی در لواسان دستگیر شده‌اند.

به گفته این مقام نیروی انتظامی، در میهمانی دیگری در فرمانیه تهران ۹۰ نفر دستگیر شدند و «بعضی از افراد حاضر در این مهمانی با به اشتراک گذاشتن تصاویر خود به صورت زنده در اینستاگرام دیگران را به شرکت در محل دعوت می‌کردند».

آقای برفر اعلام کرد که دراین دو میهمانی «مشروبات الکلی و مواد روان‌گردان کشف» شد و «خواننده‌های این دو پارتی نیز دستگیر و به همراه ابزار کارشان به پلیس امنیت اخلاقی منتقل شدند».

در دو سال گذشته اخبار منتشر شده دربارهٔ دستگیری افراد در شهرهای مختلف ایران به اتهام شرکت در «پارتی‌های مختلط» و «مصرف مشروبات الکلی» افزایش یافته و گزارش‌هایی دربارهٔ بازداشت تعدادی از جوانان در استان‌های مختلف منتشر شده‌است.

این بازداشت‌ها که در شهرهای مختلف ایران رخ می‌دهد، حتی به جشن‌های تولد و عروسی نیز کشیده شده و تاکنون ده‌ها تن در این ارتباط بازداشت یا به قید تعهد و پرداخت جریمه آزاد شده‌اند.

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران روز ۱۰ مرداد ۹۵ خواستار «اشراف اطلاعاتی» ضابطان قوه قضائیه بر تمام مراکز به گفته او «مهیا برای فساد» از جمله باغ‌ها و تالارها شده بود.

پس از آن نیز فرماندهان انتظامی در برخی از استان‌های ایران در موارد متعدد از سرکشی به باغ‌ها و باغ‌تالارهایی که به گفته آنان احتمال برگزاری جشن مختلط در آنها وجود دارد، خبر دادند.

در همین حال غلامحسین غیب‌پرور، رئیس سازمان بسیج، نیز روز ۲۴ آبان از طرح این نهاد برای راه‌اندازی «گشت‌های محله» خبر داده بود.

برا ساس گزارش‌ها اجرای این طرح از روزهای ابتدایی آذر در برخی استان‌های ایران از جمله فارس و اصفهان آغاز شده‌است.

روزنامه اعتماد نیز در شماره روز ۲۵ آبان خود، تشکیل گشت‌های محله بسیج را با فعالیت‌های کمیته‌های انقلاب در سال‌های ابتدایی انقلاب ۵۷ و دهه ۶۰ مقایسه کرده بود.

کمیته‌های انقلاب در دهه ۶۰ اقدام به برخورد با مواردی چون توزیع نوارهای موسیقی، فیلم‌های ویدئو، جشن‌های خانگی و همچنین مخالفان سیاسی حکومت جمهوری اسلامی می‌کردند.

دستگیری دو نفر به اتهام «شیطان‌پرستی»

روز جمعه همچنین اسماعیل افشاری، رئیس کلانتری ۱۱۰ شهدا، خبر داد که مأموران این کلانتری، شامگاه پنج‌شنبه، دو جوان ۲۲ ساله را که «در حال ترسیم اشکال و علائم شیطان‌پرستی بر روی دیوار بودند»، دستگیر کرده‌اند.

به گفته آقای افشار، این دو جوان در بازجویی اعلام کرده‌اند که «از طریق شبکه‌های اجتماعی جذب گروه شیطان‌پرستی شده‌اند و طی فراخوانی که در آن گروه‌ها شده بود اقدام به این کار کردند.

به گزارش خبرگزاری ایرنا، وی اضافه کرد: «در بازدید بدنی آنان خالکوبی و اشکال شیطان‌پرستی مشاهده شد. بر روی لباس یکی از آنان نیز این نوشته درج شده بود: من اعتقادی به بشر ندارم».

مقامات جمهوری اسلامی پیش از این نیز از دستگیری افرادی خبر داده‌اند که آنها را «شیطان‌پرست» می‌خوانند.

دربارهٔ این اتهام توضیحات دقیقی از سوی مقامات جمهوری اسلامی ارائه نشده اما به نظر می‌رسد که آنان این اصطلاح را دربارهٔ طرفداران برخی گروه‌های موسیقی از جمله در سبک «هوی متال» به کار می‌برند.

۱۳۹۶ آذر ۲۲, چهارشنبه

احمد شهید: ۱۰۵۴ نفر در سال گذشته در ایران اعدام شدند

احمد شهید: ۱۰۵۴ نفر در سال گذشته در ایران اعدام شدند

احمد شهیدگزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل درمورد ایران، درآخرین گزارش خود با انتقاد از صدور احکام اعدام، یادآوری کرد که حقوق بشر با خشونت نقض می شود و درسال ۲۰۱۵،بیش از هزار نفر در ایران اعدام شده اند.احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران، روز چهارشنبه آخرین گزارش خود در باره ایران را با بازه زمانی ۱۱ دی‌ماه ۹۴ تا ۲۵ مرداد سال جاری منتشر کرد.
احمد شهید در گزارش خود یادآوری کرده که طی این مدت، ۲۳ بار در مورد وضعیت حقوق بشر به مقام های جمهوری اسلامی نامه نوشته است.با پایان دوران ماموریت احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، عاصمه جهانگیر، فعال پاکستانی حقوق بشر عنوان جایگزین آقای شهید می شود.
در بخشی از آخرین گزارش آقای شهید اجرای زیاد مجازات اعدام در ایران مورد انتقاد قرار گرفته اما تصریح شده که در فاصله اول ژانویه تا سومین هفته ژوییه ۲۰۱۶، بین ۲۴۱ تا ۲۵۳ مورد اعدام در ایران انجام شده که «به طور قابل توجهی» کمتر از مدت مشابه سال ۲۰۱۵ است. احمد شهید، این تحول را مثبت ارزیابی کرده است.
گزارش وی می افزاید با وجود این، میزان اعدام ها از ابتدای ژوییه روندی افزایشی داشته و در سه هفته اول این ماه، ۴۰ مورد اعدام صورت گرفته که اکثرا بر سر جرایم مرتبط با مواد مخدر بوده است.
آقای شهید همچنین یادآوری کرده که در سال ۲۰۱۵، بین ۹۶۶ تا ۱۰۵۴ مورد اعدام در ایران صورت گرفته که بالاترین میزان اعدام در این کشور در دو دهه گذشته محسوب می شود.
در بخش های دیگر گزارش او، نحوه برخورد دستگاه های قضایی و امنیتی ایران با روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای، شهروندان دوتابعیتی، فعالان سیاسی و اجتماعی و کارگران، و نیز اجرای مجازات های «بی رحمانه و تحقیرآمیز» در این کشور مورد انتقاد قرار گرفته است.
گزارش، همچنین به عملکرد دستگاه های حکومتی ایران در زمینه هایی چون تامین حق آزادی بیان و عقیده، حق آزادی تشکل و تجمع، حقوق زنان و کودکان و حقوق اقلیت های قومی و مذهبی انتقاد کرده است.شورای حقوق بشر سازمان ملل، احمد شهید، وزیر خارجه پیشین مالدیو را در سال ٢٠١١ به عنوان گزارشگر ویژه ایران انتخاب کرد.
او از آن پس بر مبنای مصاحبه‌هایی با فعالان سیاسی، روزنامه‌نگاران و نزدیکان قربانیان خشونت‌های سیاسی، گزارش‌های ادواری از وضعیت حقوق بشر در ایران ارائه می‌داد. درخواست‌های احمد شهید برای سفر به ایران در دوران فعالیتش به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر به نتیجه نرسید.

اعتصاب غذای یک زندانی در اردبیل:‌ گفتند پسر فراری‌تان را تحویل دهید تا این پسرتان را آزاد کنیم

اعتصاب غذای یک زندانی در اردبیل:‌ گفتند پسر فراری‌تان را تحویل دهید تا این پسرتان را آزاد کنیم



مادر محمدصابر ملک‌رییسی، زندانی بلوچ و اهل سنت که از سال ۱۳۸۸ و زمانی که تنها ۱۵ سال داشت بدون مرخصی در زندان به سر می‌برد در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفت که پسرش در زندان مورد ضرب و شتم  قرار گرفته و دست به اعتصاب غذا زده است.
گل بی‌بی ملک‌رییسی به کمپین گفت که از هشتم آذر ماه ۱۳۹۶ که فرزندش در بند قرنطینه زندان اردبیل دست به اعتصاب غذا زده تماس تلفنی‌اش با خانواده قطع شده و خانواده او در نگرانی شدید و بی‌خبری از وضعیت این زندانی بلوچ به سر می‌برند.
محمدصابر ملک‌رییسی، فرزند دادعلی در حال حاضر ۲۳ ساله و اهل شهرستان چابهار، در سال ۱۳۸۸ هنگامی‎که ۱۵ سال داشت، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. او ابتدا در اداره اطلاعات زاهدان بازجویی و پس از آن به زندان زاهدان منتقل شد. محمدصابر ملک‌رییسی سپس به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی و محاربه» به «۱۵ سال زندان در تبعید» محکوم و پس از قطعی شدن حکم ۱۷ سال زندان ابتدا به زندان ارومیه و سپس به زندان اردبیل تبعید شد.
گل بی بی ملک رئیسی، مادر محمدصابر ملک رئیسی در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفت که فرزندش پس از اعتراض به توهین‌ها و بدرفتاری‌های مسولان زندان، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و بینایی یک چشمش را از دست داده است.
خانم ملک رئیسی به کمپین گفت: «محمدصابر در بند قرنطینه زندان اردبیل است و پس از اینکه او را کتک زده و شکنجه کرده اند اعتصاب غذا کرده است. تلفن زد و گفت او را زده‌اند و اعتصاب غذا می‌کند اما بعد دیگر از هشتم آذر ماه تا الان هیچ خبری از او نداریم. تلفن نکرده و با وضعیتی که داشت نمی‌دانیم چه بلایی سر او آمده است.»
مادر محمدصابر ملک رئیسی به کمپین گفت: «من هر دری زدم، هیچ کسی به من جواب نداد. رفتم اطلاعات چابهار، رفتم اطلاعات زاهدان، رفتم دادگستری زاهدان و هیچ کسی جوابی به ما نمی‌دهد. اطلاعات زاهدان که رفتم به پلیس ۱۱۰ گفتند آمد که جمع کنید بروید اینجا جای شما نیست. نهایت گفتند بروید زندان اردبیل. ما چابهار زندگی می‌کنیم و اردبیل خیلی خیلی دور است. توان مالی ندارم  بروم. مریض هستم من این همه راه را نمی‌توانم بروم. پدر محمدصابر هم فلج است و مانده‌ام چه باید بکنم.»
گل بی بی ملک رئیسی به کمپین گفت که از اطلاعات زاهدان به او گفته‌اند پسر دیگرش را تحویل دهد تا محمدصابر را آزاد کنند. او گفت: «محمدصابر من ۱۵ سال داشت که او را رفتند. به خاطر برادرش او را گرفتند. ما شناسنامه او را یک سال بزرگتر گرفتیم به خاطر مدرسه اما ۱۵ سال داشت. برادرش فراری است. من هم خبر ندارم کجا است. اطلاعات زاهدان به من گفتند عبیدالرحمن را بیاور محمدصابر را ببر. من چگونه بدانم کجا است؟ از دست اطلاعات فراری است به او گفته بودند باید با اطلاعات همکاری کند او هم فرار کرد ده سال است از او بی خبر هستم که کجا است. بعد آمدند محمدصابر را به جای او گرفتند و بردند. گروگان بردند. بچه من اهل درس و مشق بود درس می خواند و فقط ۱۵ سال داشت نباید زندان می رفت باید الان دانشگاه می رفت اما ۸ سال است که بی گناه زندان است.”
مادر محمدصابر رئیسی به کمپین گفت: “بچه ۱۵ ساله من دو سال بازداشتگاه اطلاعات بود. ما چابهار زندگی می کنیم. از اطلاعات چابهار بردند اطلاعات زاهدان و دو سال آنجا بود. بعد ما خبر نداشتیم بردند زندان اردبیل. ۸ ماه ما هیچ خبری از او نداشتیم که بچه ما مرده یا زنده است. بعد از ۸ ماه زنگ زد و گفت من زنده هستم زندان اردبیل هستم من از خوشی گریه می کردم که بچه من زنده است.  حالا هم که ۱۳ روز است در اعتصاب غذا است و من خبری از او ندارم. دو سال است او را ندیده ام. زندان اردبیل دور است مریض هستم نمی توانم این همه راه بروم. در این سالها فقط دو بار توانسته ام بروم اردبیل ملاقات کنم. ما هیچ کسی را ندا ریم. وکیل هم ندارد. ما بلوچ هستیم ما ایرانی هستیم. چرا با ما این کار را می کنند؟”
یک منبع آگاه ۲۴ دی ماه ۱۳۹۵ به کمپین گفته بود: «برادر بزرگ تر صابر در پاکستان است و به اتهام همکاری با جندالله تحت تعقیب وزارت اطلاعات است، صابر تابستان ۱۳۸۸ به پاکستان به دیدار برادرش رفته و در بازگشت به اتهام همکاری با جندالله و خروج غیرقانونی بازداشت شده‎است، خود صابر که فعالیتی نداشته و زمان بازداشت دانش آموز سال دوم دبیرستان بود و در منطقه چابهار هم سفر به پاکستان طبیعی است، خواهر صابر و همچنین یکی از پسرعموهایش هم در پاکستان زندگی می‎کنند و در آن منطقه این طرف مرز با آن طرف فامیل هستند و رفت‎و‎آمد دارند.»
گروه جندالله (به معنی لشگر خداوند) یک گروه مسلح با عقاید افراطی مذهبی است که که گرایش مذهبی خود را «سنی» عنوان و در منطقه سیستان و بلوچستان ایران فعالیت می کرد. دولت ایران این گروه را یک گروه تروریستی نامیده و در موارد متعددی آنان را به قتل و کشتار شهروندان و بمبگذاری در اتوبوس حامل اعضای سپاه پاسداران و ترور ۲۶ مهر ۱۳۸۸ نورعلی شوشتری فرمانده قرارگاه قدس سپاه پاسداران مستقر استان سیستان و بلوچستان متهم و عبدالمالک ریگی رهبر این گروه را پس از بازداشت، محاکمه و اعدام کرده است. این گروه همچنین مسئولیت انفجار یک خودروی حامل بمب در مسیر اتوبوس حامل نیروهای سپاه پاسداران در بلوار ثارالله زاهدان به تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۸۵ را بر عهده گرفت، انفجاری که طی آن دستکم سیزده نفر از اعضای سپاه پاسداران کشته و سی نفر مجروح شدند.
یک منبع مطلع اما ارتباط محمدصابر ملک رئیسی را با این گروه رد کرد، روند رسیدگی به پرونده صابر رئیسی را نقض مکرر قوانین خواند و به کمپین گفت: «به کودک بودن صابر هیچ توجهی نشده است، حکم را دادگاه کیفری صادر کرده است در حالی که مرجع صالح رسیدگی دادگاه انقلاب بوده و مستند حکم هم فقط و فقط اعترافات زیر شکنجه یک کودک ۱۵ ساله است.»
این منبع همچنین به کمپین گفت که مواد مربوط به اتهام محاربه که صابر بر مبنای آن محکوم شده، در قانون مجازات اسلامی تغییر کرده‎است و طبق قانون مجازات اسلامی جدید صرف ارتباط با یک گروه مسلح محاربه محسوب نمی‎شود و برای اثبات جرم باید ارتباط موثر یا شرکت مستقیم در عملیات مسلحانه اثبات شود. به گفته این منبع طبق قانون جدید مجازات اسلامی پرونده محمدصابر ملک رئیسی باید مجددا در دیوان عالی کشور بررسی شود.
محمدصابر ملک رئیسی در نامه ای از زندان اردبیل اعلام نوشته است: «در روز چهارشنبه مورخ ۱۳۹۶/۹/۸ از سوی دفتر حفاظت و اطلاعات زندان مرکزی اردبیل مورد توهین به مذهب و مقدساتم قرار گرفتم و به افسرنگهبانی منتقل شدم که در آنجا رئیس اندرزگاه و افسرنگهبان وقت با باتوم دست و پایم را بستند و شروع به ضرب و شتم کردن و در عین حال که ضربات مشت و لگد به سر و صورتم می زدند به من و خانواده ام فحاشی و هتک حرمت می کردند، پس از کلی ضرب و شتم با همان حالت یعنی با دستبند و پا بند و بدنی کبود من را به قرنطینه منتقل کردند و یکی از زندانیان در قرنطینه که از یکی از عواملشان است را برای درگیر شدن با من اجیر کردند تا پرونده را دعوا و درگیری زندانی با زندانی جلوه دهند و تمام صدمات و کبودی وارد شده به بدنم را درگیری با زندانی نشان دهند. زندانی با فلاسک چای ضربه شدیدی به سرم وارد کرد که بی هوش شدم و با صورت به زمین برخورد کردم و تمام صورتم از ناحیه راست زخمی و کبود شد، جای شکر دارد بینی‌ام برای بار چهارم بدست رژیم و عمالش نشکست فقط خونی و کبود شده، بعد از این ضربات وقتی چشم باز کردم خود را در تخت بهداری زندان دیدم و مدتی فراموشی گرفته بودم و متوجه نبودم چرا در آن مکان می باشم و چه اتفاقی افتاده است، از دکتر و مسئولین بهداری جویای جراحت و انتقالم به بهداری شدم، گفتند بعد از درگیری و کشتن یک نفر به این حال افتادی، من نیز باور کردم و از اینکه مرتکب قتل شده بودم به شدت ترسیده و نگران بودم، تا اینکه همه چی یادم آمد که توسط زندانی که درگیر شدم مجروح شدم و فهمیدم موضوع دروغی مثل دروغ های دیگرشان است که به ملت می گویند، پس این دعوا را صورت جلسه کردند و از من خواستند از زندانی شکایت کنم، اما من زیر هیچ برگه‌ای را امضا نکردم و از هیچ کس جز پرویز سورآذر مسئول حفاظت و اطلاعات زندان مرکزی اردبیل و فرهاد نوروزی رئیس اندرزگاه و غفور صادق زاده افسرنگهبان زندان شکایت ندارم.»

وجود ۲ هزار بیوه بین سنین ۹ تا ١٢ سال در ایران

وجود ۲ هزار بیوه بین سنین ۹ تا ١٢ سال در ایران


وجود ٢ هزار بیوە در سنین ٩ تا ١٢ سال در ایران
رئیس فراکسیون زنان در پارلمان ایران از وجود ٢ هزار بیوە در سنین ٩ تا ١٢ سال در این کشور خبر داد.

بنابر خبر منتشر شدە در خبرگزاری های ایران، پروانه سلحشوری رئیس فراکسیون زنان در پارلمان این کشور، عصر دوشنبه در همایش حقوق زن- حقوق بشر، اعلام کرد: “برای افزایش سن ازدواج دختران ما به حمایت همه زنان نیاز داریم، نه اینکه عده‌ای با عنوان‌های مختلف از این امر جلوگیری کنند”.
وی گفت: “نباید زن را به‌جرم زن بودن از حقوقش محروم کرد و ما برای شکل‌گیری نهادهای حمایت‌کننده از زنان گرد هم‌ جمع شده‌ایم، برای زنانی که به شغل نیاز دارند و خودشان سرپرست خانوارند”.
پروانه سلحشوری رئیس فراکسیون زنان در پارلمان ایران، با اشاره به وجود ۲ هزار بیوه در سنین کودکی از ۹ تا ۱۲ سال در کشور، گفت که بیش از یک سال است که مساله ازدواج کودکان را در مجلس مطرح کردەایم اما متاسفانه برای حل این مشکل مخالفت از سوی برخی از زنان که دارای مسئولیت هستند، بیشتر است“.
در خلال این همایش یک روزه، نشست‌هایی با عنوان زنان، خانواده و هویت فردی، زنان حقوق سیاسی و مناصب حکومتی، زنان،‌ اشتغال و موانع پیش‌رو و زنان هنرمند و موانع پیش ‌رو برگزار شد.

۱۳۹۶ آذر ۲۰, دوشنبه

دیوان عالی ایران حکم اعدام احمدرضا جلالی، پژوهشگر، را «تایید کرده است»

دیوان عالی ایران حکم اعدام احمدرضا جلالی، پژوهشگر، را «تایید کرده است»

ویدا مهران‌نیا روز یکشنبه ۱۹ آذر در گفت‌وگو با رادیو فردا خبر داد که دیوان عالی ایران حکم اعدام همسرش، احمدرضا جلالی، را تایید کرده ولی هنوز این حکم به آنها ابلاغ نشده است.
خانم مهران‌نیا می‌گوید که روز شنبه از تایید این حکم خبردار شد «بدون اینکه شعبه دیوان عالی مشخص شده باشد و اینکه چطور این حکم تایید شده است، چون هنوز هیچ شماره پرونده‌ای وجود ندارد».
وی با بیان اینکه «حتی رئیس دیوان عالی کشور این پرونده را امضاء نکرده است»، افزود که با این حال «از طریق دو نفر از اعضای دیوان عالی که حتی اسم‌شان هم برده نشده، این حکم تایید شده است».
احمدرضا جلالی که از سال ۱۳۸۸ ساکن سوئد بود پزشک بوده و در حوزه «مدیریت بحران» پژوهش می‌کرد و در دانشگاه کارولیسنکا، نزدیک استکهلم، مشغول به کار بود.
او که به دعوت دانشگاه تهران به ایران سفر کرده بود از پنجم اردیبهشت پارسال به اتهام «جاسوسی» و «همکاری با دولت متخاصم» در زندان به‌ سر می‌برد. آقای جلالی در سال‌های گذشته بار‌ها به دعوت نهادهای آموزشی و دانشگاهی به ایران سفر کرده بود.
خانم مهران‌نیا در مورد اقدامات دریابیگی، وکیل آقای جلالی، می‌گوید که موفق نشده تا با وی تماس بگیرد «و ایشان هم هیچ جوابی به ما ندادند، حتی دو روز بود که از تایید حکم اطلاع داشتند ولی به ما هیچ اطلاعی ندادند».
همسر آقای جلالی می‌افزاید که وکیل همسرش «متاسفانه» هیچ کاری برای شوهرش انجام نداده است.
اتهام این پژوهشگر مقیم سوئد از سوی دادگاه انقلاب که ریاست آن را قاضی صلواتی به عهده داشت، «افساد فی‌الارض» اعلام شده است، و عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران، دوم آبان مدعی شد که آقای جلالی «با بیش از هشت افسر اطلاعاتی موساد جلسات متعدد برگزار» کرده و «اطلاعات مرتبط با فعالیت سایت‌های نظامی، سازمان انرژی اتمی و بسیاری از اطلاعات حساس دیگر را در ازای دریافت دستمزد و اخذ اقامت در کشور سوئد به افسران اطلاعاتی موساد انتقال داده است».
این در حالی است که ۷۴ برنده جایزه نوبل اواخر آبان با امضای نامه‌ای و ارسال آن برای نماینده دائم ایران در سازمان ملل گفته‌اند که «محکومیت غیرقانونی و ناعادلانه» آقای جلالی، به‌دلیل خودداری او از همکاری‌ با نیروهای امنیتی ایران صورت گرفته است.
عفو بین‌الملل نیز با محکوم کردن صدور حکم اعدام برای احمدرضا جلالی، گفته که او «تحت فشار» قرار گرفته بود تا اسنادی را مبنی بر جاسوسی برای یک «دولت متخاصم» امضاء کند. در پی خودداری از امضای این اسناد، او تهدید شد که حکم «محاربه» برایش صادر خواهد شد.
عفو بین‌الملل همچنین گفته ‌است: «هیچ‌گاه شواهدی که نشان دهد آقای جلالی به کاری به جز کار دانشگاهی مشغول بوده، ارائه نشده است».
دولت سوئد هم صدور حکم اعدام برای این پژوهشگر را محکوم کرده‌است.

سرکوب وکلا در ایران شدت گرفته است .

 سرکوب وکلا در ایران شدت گرفته است سازمان دیدبان حقوق بشر روز پنجشنبه در بیانیه‌ای از “تشدید سرکوب وکلا” در ایران خبر داد. این ساز...